«در ميان عوام مشهور است که موشها از خانهاي که ميخواهد خراب شود و کشتي که ميخواهد غرق شود خود به خود بيرون ميروند. اين روزها اين مرحله به طور غريب امتحان شده است کشتي در لنگرگاه بار مي انداخته يک روز مانده که به دريا برود اهل کشتي ديدهاند که موشها از کشتي بيرون ميروند، بعد از آن که کشتي بيعيب از لنگرگاه رفته سه روز ديگر خبر غرق شدنش را آوردهاند.» (روزنامه وقايع اتفاقيه، نمره 158، 11 جماديالاوّل 1270 ق.)
در خبرها خواندم که علاوه بر محسني اژهاي، دو معاون وزارت اطلاعات به دليل مخالفت آنان با برخي اقدامات احمدينژاد برکنار شدهاند و پنج معاون وزارتخانه فوق با ارسال نامهاي به رهبري «هشدار دادهاند که با رويههاي اخير وزارت اطلاعات در شرف از هم پاشيدگي است.» («کودتا در وزارت اطلاعات»، وبگاه موج آزادي، 5 مرداد 1388) [1]
نام دو تن از اين معاونان ذکر شده. يکي «حاج حبيبالله» است؛ دانشجوي دانشگاه پهلوي شيراز در سالهاي پيش از انقلاب که مدتها معاون حفاظت وزارتخانه فوق بود و سپس معاون فرهنگي. در اين سمت بود که، به ابتکار او، موج فشار شديد و ناموجه بر دراويش گنابادي آغاز و حسينيههايشان تخريب شد؛ رامين جهانبگلو و هاله اسفندياري و رکسانا صابري و ديگران دستگير و سپس، پس از اعتراف به «انقلاب مخملي»، آزاد شدند و موارد ديگر که جز ايجاد بدنامي و جنجال عليه ايران حاصل ديگر نداشت. اينک، طرّاح اعترافات آنچناني درباره «توطئه انقلاب مخملي در ايران»، که از تلويزيون پخش شد، خود منکر «وقوع انقلاب مخملي» است و چنان رفتار ميکند که برکنارش کنند!
در فروردين 1387 در کتاب «زمين و انباشت ثروت: تکوين اليگارشي جديد در ايران امروز» درباره اين «حاج حبيبالله»، بدون ذکر نام مستعار او، نوشتم:
«در حاليکه فرقههاي مشکوک دراويش و حتي شيطانپرست در ايران مثل قارچ رشد ميکنند، گير دادن به گناباديها، که در دوران جنگ تحميلي در لرستان و کردستان نفوذ داشتند و در مقابل حزب دمکرات و کومله حامي جمهوري اسلامي ايران بودند، برايم سئوالبرانگيز بود...
آقاي معاون فرهنگي... رامين جهانبگلو را دستگير ميکند تا نوآم چامسکي و بسياري از روشنفکران سرشناس آمريکايي و اروپايي مخالف نومحافظهکاران و دولت بوش عليه ايران اطلاعيه بدهند. ميگويند پيش از انقلاب دانشجوي دانشگاه پهلوي (شيراز) بود... در دولت احمدينژاد شد معاون فرهنگي و جهانبگلو را دستگير کرد. شما بوديد مشکوک نميشديد؟» [2]
حوادث فوق در وزارت اطلاعات نشان ميدهد که قطعاً احمدينژاد رفتني است. احمدينژاد ميرود ولي آقايان بايد بمانند تا کانوني به شدت بسته و منسجم، که از دوران علي فلاحيان تا به امروز وزارت اطلاعات را در دست گرفته، اقتدار خويش را همچنان حفظ کند. اقدامات اخير محسني اژهاي و کانون فوق روش شناخته شده ايشان است. اين روش در زمان صعود خاتمي و سپس احمدينژاد کارآمد بود. اينک چه؟
من هيچ گاه حوادث فوق و از جمله انفجار مشکوک حسينيه شيراز و مصاحبههاي مکرر و ادعاهاي عجيب و غريب محسني اژهاي و مصطفي پورمحمدي در اين رابطه را فراموش نخواهم کرد؛ حتي اگر محسني اژهاي و همحجرهايها و وابستگانشان وزير اطلاعات دولت ميرحسين موسوي شوند يا فراتر از آن رئيس قوه قضائيه! يادداشت 4 خرداد 1387 مرا با عنوان «انفجار حسينيه شيراز و پيامدهاي آن: بازي خطرناکي که با ابهام آغاز شد» [3] بخوانيد و سپس خبر جنجالي دستگيري برادر انجوي نژاد در شيراز را به اتهام جاسوسي. [4] اکنون خود داوري کنيد.
پينوشت مهم/ جمعه، 9 مرداد 1388، ساعت دو صبح:
ميگويند: شاهد از غيب ميرسد. حوالي ساعت يک بامداد امروز وبگاه «جهان نيوز»، که زير نظر عليرضا زاکاني اداره ميشود، بخشي از سخنان محمود احمدينژاد با دبيران تشکلهاي دانشجويي را منتشر کرد. احمدينژاد درباره علت عزل محسني اژهاي گفته است: «موضوع عزل جناب آقاي اژهاي يك فرآيند دو ساله داشته و ربطي به مسئله جاري ندارد... به ايشان در اين دو سال، با شواهد مشخص، توصيه کردم دو نفر از معاونان خود را [حبيبالله معاون فرهنگي و خزائي معاون ضد جاسوسي] تغيير دهد اما به اين كار مبادرت نورزيده است... ضمن اين كه در موضوع هاله اسفندياري هم خوب عمل نكرد و من به او گفتم كه چرا رفتاري مي کنيد که مورد تمسخر واقع شويد؟ يك پيرزن 70 ساله را گرفتهايد ميگوييد ميخواهد انقلاب مخملي راه بيندازد...» [1]
منبع: یادداشتهای پراکنده
0 نظرات:
Post a Comment