Wednesday, September 30, 2009

غیبت سیاسی سیدحسن خمینی در دروس حوزه قم

نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی که این روزها به شدت از سوی محافل سیاسی حامی دولت بخاطر حمایت از اصلاح طلبان مورد انتقادات شدیدی قرار گرفته است، از حضور در جلسه درس آیت الله محقق داماد(که همواره در آن شرکت می کرد) نیز خودداری کرده است.
سایت پارسینه نوشت:سید حسن خمینی در مراسم تحلیف و تفیذ محمود احمدی نژاد نیز خودداری کرده بود اما بعد از آزادی چند چهره اصلاح طلب به دیدن آنان رفت.حجت الاسلام سید حسن خمینی، در تداوم غیبت-قهر سیاسی خود با شروع سال تحصیلی جدید حوزه علمیه قم، در جلسات تدریس ثابت خود در قم نیز حاضر نشد.
نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی که این روزها به شدت از سوی محافل سیاسی حامی دولت بخاطر حمایت از اصلاح طلبان مورد انتقادات شدیدی قرار گرفته است، همچنین تاکنون از حضور در جلسه درس آیت الله محقق داماد(که همواره در آن شرکت می کرد) نیز خودداری کرده است.
سید حسن خمینی در مراسم تحلیف و تفیذ محمود احمدی نژاد نیز خودداری کرده بود اما بعد از آزادی چند چهره اصلاح طلب به دیدن آنان رفت.

رضاپهلوی: وقت آن است که جنبش سبز را در ایران تقویت کنیم

خبرگزاری ایرنا نوشت رضا پهلوی" فرزند شاه مخلوع ایران در مقاله ای در روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف تحریم های قبلی علیه ایران را بی فایده دانست.
رضا پهلوی در این یادداشت خود نوشت: اکنون زمان آن است یک چیز جدید را (برای مقابله با ایران) امتحان کنیم و آن تقویت جنبش سبز ایران است. فرزند شاه معدوم افزود: اعضای گروه 1+5 باید بزرگترین متحد خود در جنگ با اشاعه هسته ای را که همان فعالین جنبش سبز هستند در آغوش بگیرند. "تا کنون ایران در مقابل فشارهای جامعه بین المللی مقاومت کرده است. هیچ میزانی از تحریم نیز کارساز نبوده است. در عوض محمود احمدی نژاد از هر فرصتی استفاده می کند تا در صحنه جهانی حاضر شود و خونسردی ایرانی را نمایش بدهد." فرزند شاه مخلوع ایران نوشت: قدرتمند ساختن جنبش سبز و کمک به افزایش مخالفان در ایران کلید ایجاد شکست در حاکمان روحانی ایران است.تحریم ها اگرچه مفید خواهند بود اما به ضرر مردم ایران تمام خواهد شد بنابراین غرب باید روی مسایل حقوق بشری در ایران تاکید کند." وی با اشاره به اینکه تحریم ها علیه ایران راه به جایی نخواهد برد، افزود: اکنون زمان آن است که رهبران جهان پشت حقوق بشر در ایران بایستند و به جنبش سبز قدرتی بدهند که موضوع هسته ای نیز از طریق آن قابل حل باشد

این سخنان رئیس مجلس ایران است

(این فرد رئیس مجلس ایران است) نزديك به چهار سال پيش، علي لاريجاني طي يك سخنراني در دانشگاه شريف و براي دفاع از عملكرد اعراب در حمله به ايران اظهار داشت: «متاسفانه امروزه دروغ های بسيار زيادی در مورد ايرانيان قبل از اسلام، ميزان فرهنگ و تمدن آن ها و هم چنين آتش سوزی کتابخانه ها در زمان حمله مسلمانان گفته می شود». آقاي لاريجاني براي تبرئه اعراب از اتهام كتاب‌سوزي ناچار شدند اساسا وجود هرگونه تمدني در ايران پيش از اسلام را منكر شوند و تاكيد كنند: «ايرانيان قبل از اسلام مردمانی بی سواد، بی فرهنگ و در کل وحشی بودند كه درعين حال خود نيز علاقه داشتند که بی سواد باقی بمانند».
منبع: Kaveh.Ahangar

نخست وزیر محبوب حضرت امام (س)

کشور‌های خارجی با اميد بستن به عدم کارآمدی مسئولين مترصد امتيازگرفتن از کشور هستند/اميدوارم در کنار بدخواهی و تهمت‌زنی کمی عقل و تدبير هم وجود داشته باشد


کرمان نما:نخست وزیر محبوب حضرت امام خمینی (س) با بیان اینکه « امروز تأکيد يکپارچه در سطح ملی بر اجرای بدون تناول قانون اساسی يک راهبرد کارساز و راهگشاست» تصریح کرد:«قانون اساسی ميراث ماندگار امام و شهيدان و ميثاق ملی ماست که ظرفيت‌های بسيار زيادی برای گذر از بحران کنونی در آن نهفته است، که ما بايد بر اين ظرفيت‌ها و استفاده از امکانات قانون اساسی به عنوان راه حل يگانه برای حل مشکلات کشور تأکيد ويژه داشته باشيم.» به گزارش پايگاه خبری فراکسيون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نيوز»، مهندس ميرحسين موسوی در ديدار با شورای مرکزی فراکسيون خط امام (ره) مجلس شورای اسلامی بر اين نکته تأکيد کرد که احساس نياز به وحدت ملی امروز بيش از هر زمان ديگری در کشور بين مردم احساس می‌شود و خط‌کشی‌هايی که مردم را به گروه‌ها و يا دسته‌بندی ديگری تقسيم می‌کرد اعتبار خود را از دست داده است. نخست‌وزير مورد تائيد و حمايت امام راحل گفت:«جنبش سبز که بعد از انتخابات در حال گسترش و تعميق است شرايط خاص را در کشور ايجاد کرده است. کسانی که بقای خود را در اختلاف ميان مردم می‌بينند پيش از اين خط‌کشی‌های کاذبی را ايجاد کرده بودن که موجب شده بود بخش‌هايی از مردم از نظام و حتی جامعه قهر کنند و گاهی اين قهر خود را با تفاوت‌های ظاهری اعلام نمايند، اما امروز بر اثر تغييراتی که اين جنبش ايجاد کرده است همانها به سرنوشت کشور علاقمند شده‌اند.» وی تأکيد کرد:«اينکه مردم به هم مهربان‌تر شده‌اند و آستانه تحمل آنها نسبت به يکديگر بالاتر رفته است از دستاوردهای شرايط کنونی است که اگر به عنوان يک فرصت به آن نگاه شود می‌تواند به کم کردن شکاف‌ها و تقويت وحذت ملی منجر شود.» مهندس ميرحسين موسوی درخصوص چگونگی ادارۀ تشکيلات راه سبز اميد گفت:«به نظر من در شرايط کنونی کشور احزاب و تشکل‌های گوناگونی وجود دارد که وجود آنها مهم و مغتنم و ايجاد حزب جديد نمی‌تواند به ظرفيت‌های موجود کشور اضافه کند، در حالی که تقويت هسته‌های اجتماعی ظرفيت جديدی را در جنبش اجتماعی مردم ايجاد و تقويت می‌کند.» وی با اشاره به اين مسئله که ما اين تجربه را از همان ابتدای شروع فعاليت‌های انتخاباتی و با طرح شعار «هر ايرانی يک ستاد» بسيار موفق ارزيابی کرديم گفت:«امروز يک شبکه اينترنتی در فضای مجازی شکل گرفته است که در فقدان رسانه بسيار مؤثر عمل می‌کند و هسته‌های اجتماعی که در ورای اين فضای مجازی فعال هستند آسيب‌پذيری کمتری دارند و اعضای اين هسته‌ها ماهيتی پويا به جنبش داده‌اند که ما را بيش از بيش به کارآمد بودن اين تشکيلات اميدوار کرده است.» کانديدای اکثريت اصلاح‌طلبان در انتخابات دهم رياست جمهوری يادآور شد:« برای نمونه برای روز قدس هيچ اطلاعيه‌ای داده نشد، ولی اين حضور عظيم در راه‌پيمايی روز قدس را شاهد بوديم و اين در شرايطی بود که با تهديدات انجام گرفته و حوادثی که در طول سه ماه گذشته اتفاق افتاده بود بسياری از خانواده‌ها از حضور فرزندانشان در خيابان به دليل نگرانی‌هايی که داشتند جلوگيری کرده بودند، و اين به جز نتيجه و اثر اين شبکه نبود.» مهندس ميرحسين موسوی با تأکيد بر اين نکته که حساسيت مردم نسبت به رفتار و اظهارنظرهای مسئولان بسيار زياد است و هيچ حرف و عملی از ديد آنان دور نمی‌ماند به کليه کسانی که فکر می‌کنند اظهارنظر و اقدامات آنها در جامعه مؤثر است توصيه کرد در رفتار و گفتار خود دقت کنند، به فضای خشونت در جامعه دامن نزنند و به حساسيت‌های مردم توجه داشته باشند. وی با اشاره به اينکه امروز پاسخ مردم به اشتباهات اين افراد بسيار سريع است به بيان دغدغه‌ها و نگرانی‌های خود از اشتباهات مکرر متوليان امور پرداخت و با بيان اين نکته که اين متوليان براساس تحليلی نادرست زمينه‌ساز شرايط نامناسبی در آينده هستند که می‌تواند هزينه‌های بيشتری را به کشور تحميل نمايد تأکيد کرد:«برخی حوادث مانند اتفاقات بازداشتگاه کهريزک و برخوردهای خلاف قانون با افراد بازداشتی و نيز برخوردهای تند با دانشجويان فضای جامعه (به ويژه جوانان) را بسيار تند کرده است. برعهده همه است که با خويشتن‌داری و بردباری و به ويژه اجتناب از برخوردهای ناخواسته از سوی عوامل امنيتی و انتظامی از راديکال‌تر شدن فضای جامعه جلوگيری کنند.» نخست وزير دوران امام خمينی(ره) همچنين گفت:«جنبش اعتراضی مردم به مراتب بيشتر از مسئولان رسمی نسبت به منافع ملی متعهد است. کشور‌های خارجی با اميد بستن به عدم کارآمدی مسئولين مترصد امتيازگرفتن از کشور هستند ما بايد صيانت از منافع ملی را در اولويت توجهات خود قرار دهيم. لذا ما نمی‌توانيم با تحريم کشور و تضييع حقوق ملی خود توسط کشورهای ديگر موافق باشيم و نبايد اجازه داده شود که با رفتارهای ماجراجويانه هزينه‌های بيشتری به مردم تحميل شود.» مهندس موسوی ادامه داد:«امروز کسانی که در سوابق عملکردشان شواهد روشنی از گرايش به غرب و بيگانگان وجود دارد ما را متهم به همسويی با منافع بيگانگان می‌کنند و يا سعی می‌کنند با پرونده‌سازی فضای فشار ايجاد کنند. ولی اين اعمال سودی برای اينها نخواهد داشت، و بنده اميدوارم در کنار بدخواهی و تهمت‌زنی کمی عقل و تدبير هم وجود داشته باشد.» وی همچنين با اشاره به فضای کاملاً بسته و يکسويه تبليغاتی کشور گفت:«ممکن است بخشی از مردم تحت تأثير تبليغات نادرست و گسترده تلقی درست و کاملی از اهداف و خواسته‌های جنبش نداشته باشند. همچنين اين نگرانی وجود دارد که مردم برای دستيابی به حقايق و اطلاعات درست به فضای رسانه‌ای خارج از کشور اقبال کنند. در چنين شرايطی اقدام همۀ نخبگان، روشنفکران و صاحبنظران در توجيه مردم و تبيين شرايط کشور و روشنگری درخصوص حوازث يک تکليف ملی است که می‌تواند عملکرد نادرست و خلاف منافع ملی و يکسويه صدا و سيما را جبران نمايد.» ميرحسين موسوی ادامه داد:« امروز تأکيد يکپارچه در سطح ملی بر اجرای بدون تناول قانون اساسی يک راهبرد کارساز و راهگشاست. قانون اساسی ميراث ماندگار امام و شهيدان و ميثاق ملی ماست که ظرفيت‌های بسيار زيادی برای گذر از بحران کنونی در آن نهفته است، که ما بايد بر اين ظرفيت‌ها و استفاده از امکانات قانون اساسی به عنوان راه حل يگانه برای حل مشکلات کشور تأکيد ويژه داشته باشيم.» وی نقش مجلس شورای اسلامی و فراکسيون خط امام را در شرايط دشوار کنونی در کاستن از مشکلات کشور بسيار تأثيرگذار ارزيابی کرد و ابراز اميدواری کرد که مجلس به اين نقش خود در شرايط بحرانی کشور به درستی عمل نمايد. در ابتدای اين ديدار اعضای شورای مرکزی فراکسيون خط امام (ره) مجلس شورای اسلامی ضمن ارائه تحليلی از شرايط حساس کشور و حوادث پس از انتخابات، به بيان ديدگاه‌ها و نقطه‌نظرات خود در اين خصوص پرداختند.

وردی که ندانستیم

این مقاله امروز اعتماد است پاره يي از حکايت ها را هرازگاه بايد دوباره شنيد. مانند قصه باران ساز. آن مرد چيني که وردي مي دانست و باران باريدن مي گرفت، نرخش يک يوان بود. تا زماني که کسي شاگرد جوان او را اغوا کرد و پسرک کنار کلبه باران ساز دکه يي ساخت و بر سردرش نوشت باران سازي با نيم يوان.در آن سال خشک، چند روزي مشتريان فراوان رسيدند و چيني جوان شادمان، آنان را راه انداخت و روستاييان هم دعاگويان و شادمان رو به مزارع تکيده نهادند، چشم به راه باران. دو روزي گذشت دکه چيني جوان پرمشتري بود هنوز، باران ساز پير هم مانند همه آن روزها عصايش را زير چانه نهاده جلوي در کلبه خود، روي چارپايه يي نشسته بود در انتظار که ناگهان ريختند. روستاييان با نگراني و فرياد ريختند به دکه باران ساز جوان که به فريادمان برس که زندگي مان رفت. معلوم شد به ورد جوان باران باريده ولي سر ايستادن ندارد و سيلي شده خانمان سوز. چاره چيست. جوان نمي دانست. نمي دانست که باران ساز پير را دو ورد بود؛ با يکي باران مي ساخت و با دومي باران را مي گفت تا بايستد. و جوان اين دومي را نياموخته بود. و ما بسياريم که ورد دوم نمي دانيم. و اين زندگي است. تکرار هم مي شود.وقتي در سال 1353 بهاي نفت ناگهاني جهيد و سه برابر شد، در ميان کشورهاي صاحب نفت ايران تنها کشوري بود که سازمان برنامه يي به آن وسعت و کارشناسان داشت. از همين رو کارشناسانش جلوي ناهماهنگي ها را مي گرفتند و جلوي اسراف سد مي گذاشتند. در آن زمان ايستادند که نبايد اين همه پول را وارد کشور کرد و خريد، بلکه بايد با تاني اين درآمد را در جاهاي مطمئن سرمايه گذاري کرد و کم کمک عوايدش را آورد و صرف زيرساخت ها کرد. اما شاه از جهش قيمت نفت صداي سرنوشت شنيده بود و فرمان فرموده بود که ايران ظرف پنج سال در زمره کشورهاي صنعتي بزرگ درآيد. گفتند به فرمان نيست نپذيرفت.گفته بود و دلالان فرنگي در سرش انداخته بودند که ظرف پنج سال 20 نيروگاه هسته يي داشته باش، بلندترين ساختمان، اول پايگاه کنکورد، اولين جزيره تفريحي منطقه-چيزي نظير دوبي امروز - و بزرگ ترين ارتش خاورميانه را زير فرمان داشته باش و صدها از اين قبيل ترين ها. عظمت رويا و دروازه هاي تمدن بزرگ جسارتش مي داد که سخن همه کارشناسان سازمان برنامه را ناشنيده بگذارد، سهل است تهديد کند که درش را گل مي گيرم. به شرحي که در خاطرات دکتر عبدالمجيد مجيدي رئيس وقت سازمان برنامه نوشته شده، و خبرنگاران و ناظران آن زمان هم ديده اند که در رامسر چه گذشت، در کنفرانس تجديد نظر در برنامه پنجم، آن نطق معروف را فرمود که هواپيما به سر باند رسيده عنقريب پرواز مي کند، هر کس دل ندارد پياده شود که من خود تا به اينجايش آورده ام و از اين پس خود مي دانم به کجا خواهم برد. در آن زمان، سکوت و اطاعت بود، فقط يکي با ادب گفت چون عاقبت اين کار مي دانم نمي مانم تا تماشاگرش باشم، مهندس مجلوميان معاون اقتصادي سازمان برنامه بود. از همان رامسر کار دولتي را ترک گفت و رفت. سه سال بعد از آن تصميم از سر خودرايي و البته خيرخواهي، ده ها و بل صد ها کشتي که بارهاي وارداتي براي ايران آورده بودند در بنادر جنوب صف کشيده بودند، تا چشم مي ديد بر سطح آب چراغ ها روشن بود و ملوانان و جاشوها شادخواري مي کردند با پول ملت ايران که در يک سال چهارصد ميليون دلار دموراژ غجريمه تاخير در تخليه بارف دادند. امکانات بنادر، اسکله ها چند برابر شد اما سيمان به اندازه نبود، سيمان رسيد، وسيله براي رساندنش به درون کشور نبود، کاميون هاي وايت - سفيدرنگ - امريکايي خريداري شد، راننده يي نبود، کنسولگري هاي ايران در پاکستان و بنگلادش مامور استخدام راننده درجه يک شدند، به رشوه تصديق هاي ساختگي در کار آمد و تا ده تايي از کاميون ها در جاده بندرعباس به کرمان چپه نشدند کس به صرافت فساد در کنسولگري ها نيفتاد. اين کاميون هاي وايت چندان ماند که چهار سال بعد از خريدشان نصيب لشگر جرار صدام شد که انبارهاي بندر خرمشهر را غارت کردند.اما اين همه حکايت نيست، چندان که کمبود برق، شهرها را در تاريکي برد، کارخانه ها با مشکل توليد روبه رو شدند، کارگران بيکار شدند، تورم سرسام آور شد، قيمت ها گراني گرفت، هزاران بازرس استخدام شد که گرانفروشان را بگيرند، اصناف و بازرگانان گرفتار بي عدالتي بازرسان شدند و چرخه سقوط به کار افتاد، سيل جاري شد، گمان نرفت که اين حاصل همان رخداد تجديد نظر در برنامه پنجم در رامسر است و حاصل دور زدن کارشناسان سازمان برنامه.مفاسد اقتصادي شکل گرفت، مردم دانستند اين هياهو از بهر چيست اما حکومت ندانست و رفت تا مديران سابق و لاحق را قربان کند. اقتصاد شکست خورده بود ديگر به دنبال مسببش مي گشتند. و چون شکست يتيم است و پيروزي صد پدر دارد، پس جست و جو ادامه يافت و ساواک به ماجراي اقتصادي رنگ سياسي زد. از اولين کساني که در آن زمان به حکم بررسي هاي نخستين قرباني شدند فريدون مهدوي وزير بازرگاني وقت و دو معاونش بودند که ساواک کشف کرد اولي عضو قديمي جبهه ملي و دو ديگر از اعضاي کنفدراسيون دانشجويي مخالف بوده اند. اما کس از کس نپرسيد نکند ورد دوم را نمي دانيم. چنان که وقتي ديگر بار سيل به راه افتاد به خود نگفتيم مومن از يک سوراخ نبايد دو بار گزيده شود. ما گزيده شديم نه دو بار که بارها.در اقتصاد شکست خورديم به پاي سياست نوشتيم، در سياست کم آورديم سراغ اقتصاد رفتيم مگر با يارانه اش جبران کنيم. هر بار دشمني قهار در جيب داشتيم که بيرونش کشيديم و ناسزابارانش کرديم. آن بار شاه گفت هر بار ما گفت وگوهاي نفتي داريم مملکت شلوغ مي شود. نگفتيم اين همه از قامت ناساز بي اندام ماست.

دیر رسیدید آقای قذافی کاروان رفته


این مقاله سه شنبه اعتماد استمعمر قذافي چهارشنبه که به نيويورک وارد شد تا از فرصت مجمع عمومي سازمان ملل استفادهکند و خود را بنماياند، همه چيز داشت تا در نظر رسانه هاي تفاوت طلب و چشم هاي کنجکاو بنشيند، از لباس هاي عجيب، تا هشت دختر بدن ساخته، نبرد تن به تن آموخته و آکروبات در مقام گارد محافظ. يک چادر ايلياتي همراه آورده بود با يک زيرانداز تماشايي و ده ها بالش و متکا از پر قوهاي اسکاتلند، يک سفارتخانه فعال و دست به سينه، يک سابقه جذاب از حرکات نامعقول و بالاخره ميليارد ها پول نفت بي حساب در اختيار. به نظر مي آمد زمان براي ظاهر شدن رهبري متظاهر در برابر افکار عمومي جهاني هم به حساب انتخاب شده بود. سه هفته پيش جشن هاي چهلمين سالگرد رهبري سرهنگ دوم معمر قذافي در ليبي برپا شده و زندانيان فراوان آزاد شده و اضافه حقوق ها به کارکنان دولت پرداخته شده بود. ديگر اينکه وزير خارجه سابقش که هنوز دست بوس اوست در مقام رئيس اجلاس 2009 مجمع عمومي سازمان ملل آن بالا نشسته بود. همو به زبان تعارف آميز عربي از «الرئيس المکرم» دعوت به سخنراني کرد. حتي زماني که او بيش از يک ساعت ياوه گفت و تکرار و باز تکرار کرد، علي عبدالسلام ترکي تذکر نداد که زمانت به سر آمده. فقط در دقيقه 90 اين شکنجه، جسارت کرد و با ارسال نامه يي زمان را به قذافي يادآور شد.موقعيت زماني از يک جهت ديگر هم براي نمايش بزرگ قذافي انتخاب شده بود. اين روزها روزنامه هاي امريکايي و اروپايي پر است از انتقاد از باراک اوباما و گوردون براون و حتي سارکوزي که چرا با وي ملاقات کردند و به شرايطش تن دادند و سرانجام مامور اطلاعاتي قذافي را که عامل کشتار نزديک به سيصد نفر مردم بي گناه تشخيص داده بود آزاد کردند تا قذافي با ترتيب دادن استقبال شاهانه از مامور اطلاعاتي اش قدرت خود را به رخ مردم بي خبر ليبي بکشد و پايه هاي قدرت محکم کند. چنين کسي چرا توجه نبيند، چرا همه به ديدارش صف نکشند. مگر در عمر سازمان ملل چند بار چنين نمايشي برپا مي شود. چند بار يک نفر به نيويورک مي آيد که اصرار دارد شب در خيمه رئيس قبيله يي خود بخوابد و حتي هتل هاي بزرگ و گران هم حاضر نمي شوند امکاني به او بدهند که فرانسه داد؛ در کاخ اليزه چادرش را به پا کرد و در همان جا سفراي خارجي را پذيرفت. تا آنکه بالاخره قصري در املاک دونالد ترامپ بزرگ ترين بساز و بفروش و معاملات ملکي امريکا در مقابل بخششي لابد شاهانه به وي اختصاص داده شد که 90مايل با مرکز سازمان ملل فاصله دارد. در عين حال يک موسسه خصوصي هم استخدام شده بود که مانع از آن شود تا عکاسان فضول از هوا عکس بگيرند. عکسي که هست از خيمه تنهاست و قبل از رسيدن رئيس. ورنه بعد از آمدن رئيس کافي بود که عکسي گرفته شود از هشت دختر نازک اندام ليبيايي برگزيده از ميان صد تا که صبحگاهان روي اسب هاي تزيين شده خود حرکات آکروباتيک مي کنند و در همين حال رئيس از خواب دوشين برمي خيزد و يکي از همين دختران در يک سيني سنتي عربي که بر اطرافش بيست آيه برگزيده از کتاب خدا نقره شده شير شتر تازه براي او مي برد.و همه اينها وقتي جالب تر مي شود که بدانيم عوام ليبي رئيس را به ساده زيستي مي شناسند. و حرکات نمايشي و پرهزينه او را که با صورت حساب هاي نفتي (از جيب مردم ليبي) پرداخت مي شود، نشانه قدرت خود مي گيرند. 40 سال بدکاري سرهنگ که خود ده ها کتاب دربر مي گيرد همه جا با پرداخت دلارهاي نفتي ماستمالي شده است جز يکي. تنها در مورد ايران به علت دست داشتن قذافي در ناپديد کردنغو احتمالاً قتل امام موسي صدرف دلارهاي نفتي ليبي کارگر نشده و درخواست هاي قذافي براي سفر به تهران و ديدار با آيت الله خميني( ره) بي جواب ماند. شرط اين بود که «موضوع آقاموسي روشن شود». گرچه به نظر مي رسد کساني درصددند اين امتياز ايران را به قذافي بفروشند.اما باري حاصل کار کارواني چنين سينمايي و جذاب نه آن شد که قذافي مي خواست و سيف الاسلام پسر فرنگي شناس و فعالش پرداخت ميليون ها تدارک ديده بود. قذافي که از تريبون اجلاس پايين مي آمد آشکار بود که تدارک بي اثر شده. او هنگام سخنراني براي جلب نظرها همه کار کرد. اساسنامه سازمان ملل را پاره کرد، به جاي ترکيب فعلي شوراي امنيت، پيشنهاد داد اين شورا از مناطق جغرافيايي تشکيل شود غسخني که چنان کهنه است که به گوش همه آشناست چون بارها و بارها از سوي کساني به عنوان نقص اساسنامه سازمان ملل مطرح شد که شاه سابق ايران از آن جمله استف، قذافي يک کرسي شوراي امنيت را براي آفريقا خواست که به تازگي قذافي متمايل به آنجا شده است، در حالي که سال ها بر طبل اشتراک عربي کوبيد و مدت ها هم داعيه اتحاد اسلامي به ميان آورد. اما شکست «شاه بزرگ آفريقا» که هميشه يک نقشه آفريقا هم روي کت هاي ايوسن لوران خود مي دوزد و به گفته خود مورد تاييد «هزار شاه آفريقا» هست، از زماني آغاز شد که آن هفت هشت برگ کاغذ زردرنگ با شلختگي کنده شده از روي يک کتابچه سيمي بچه هاي مدرسه را از جيب لباده دوخت پاريس بيرون آورد. کاغذها موجب شد که انگار صورتکش افتاد. کاغذ در دستان قذافي در هوا بال مي زد که فيلمبرداران و عکاسان با بزرگ نمايي آن دريافتند که با خط خرچنگ قورباغه اش، انگار در بي خوابي شب قبل که شرحش را گفت رئوس سخنان خود را نوشته بود. چنين شد که گوينده شبکه خبري ايتاليا پيشاپيش به مردم خبر داد اين را خواهد گفت و گاه با خنده و شوخي از مردم خواست آنها هم پيشگويي کنند. در همه اين مدت قذافي همچنان سخن مي گفت. اما قبل از اينها، به تدريج اول ژاپني هاي خوش خواب حاضر در اجلاس به خواب رفتند و بعد ديگران. آنگاه اجلاس خالي شد. اوج ماجرا وقتي است که عکسش در صفحه اول پنجشنبه تايمزلندن چاپ شده است؛ لحظه يي است که علي عبدالسلام ترکي رئيس ليبيايي مجمع عمومي نشان داده مي شود که براي تظاهر و فاصله گرفتن از سخنگو، يک گوشي ترجمه هم به گوش خود گذاشته، اما از فشار خواب و خستگي حاصل از تکرار چشم ها را بسته و انگشتان را روي آن مي فشارد. حال آنکه رئيس دارد با هيجان سخن مي گويد. چنين عکسي حتماً براي عبدالسلام بي عقوبت نخواهد بود.اما آنچه وزير خارجه سابق ليبي را به اين خطر دچار کرد همان است که الرئيس درباره اش سخن گفت و با همين يک نکته نشان داد چقدر گول و بي خبر است؛ آنجا که گفت دچار جت لاک غعارضه يي که بعد از مسافرت با هواپيماي جت بر فراز اقيانوس اطلس، به علت تغيير ساعت و نور در انسان ظاهر مي شودف شده و ساعت چهار صبح نيويورک از خواب برخاسته و نتيجه گرفت بهتر است مقر سازمان ملل جاي «راحت»تري باشد. گمان نداشت اگر مقر سازمان ملل به يکي از قصرهاي وي در اطراف ليبي هم منتقل شود باز کساني بايد از سوي ديگر زمين بيايند. عجب نيست از کسي که يک بار به انورسادات گفته بود من و تو متحد شويم همه دنيا متحد شده اند. ديگر کسي باقي نمي ماند که جنگي بکند. سادات نوشته هيچ شوخي نمي گفت قذافي همين باورش بود. قذافي بور شد چون زمانه را نمي شناسد، نه خودش و نه نخبگان وابسته به وي. و اين گرفتاري همه ديکتاتورهاست. او اگر در همان سال هاي اول دهه 70 غکه هنوز آرمانخواهي دهه 60 در جان ها بودف با همين حرکات به نيويورک مي رفت دست کم هزاران هيپي غشورشيان زمان خودف براي ديدنش صف مي کشيدند و همين خوابيدن در چادر براي ايجاد محبوبيتش کافي است. اما به دنياي شفافيت، ديکتاتورها چنان که مک لوهان درباره هيتلر گفته به دلقکان تبديل مي شوند. اگر دلارهاي نفتي و ريخت و پاش هاي معتبرترين موسسه روابط عمومي امريکا نبود که براي قذافي کار مي کند، همين چند نفري هم که در سالن نشستند رفته بودند و آن چند صد نفري که بيرون از کاخ شيشه يي عليه وي شعار دادند و قتل هايش را يادآوري کردند، چند هزار مي شدند.سابقه کارمجمع عمومي سازمان ملل چند باري در عمر 63 ساله اش نقش خود را در ذهن مردم جهان به عنوان تريبون جهاني به درستي بازي کرده است. هر بار اين دولتمردان بودند که نام شان يا سخنان شان جذابيتي به اجلاس سالانه بخشيده. 13 سالي از تاسيس اين نهاد باقيمانده از پايان جنگ جهاني دوم گذشته بود که فيدل کاسترو جوان بلندقامت ريشو و مجسمه انقلاب هاي مطلوب بعد از جنگ جهاني دوم با سيگار برگش، با لباس دست دوخت ساده نظامي اش، بي ترس از ترور و توطئه به نيويورک پا گذاشت، چشم جهاني به کاخ شيشه يي برگشت. يک سال بعد اين صداي لنگه کفش خروشچف بود که از پشت تريبون مجمع عمومي در گوش جهان پيچيد و اين دو صداي دهه پرحادثه 60 ميلادي بودند؛ دهه آرمانخواهان. در سال 1974 يک نماينده ديگر از مظلومان به پايداري قدعلم کرده در سازمان ملل درخشيد. ياسر عرفات فرياد زد با شاخه زيتوني در يک دست و تفنگي در دست ديگر آمده ام. او جهانيان را براي حل مساله فلسطين در برابر دو راه حل گذاشت. در اين 63 سال بيشتر آنها که در سر سودايي داشته و در کشور خود به رياست رسيدند - چه سلطنت موروثي، چه کودتاي نظامي، يا انتخابات ساختگي و سرانجام چه آنها که با راي مردم به کار آمده اند - يک باري در اين نمايشگاه شرکت داشته اند.در تاريخچه مجمع عمومي از دو کفش يادشده؛ يکي آن لنگه يي که خروشچف رهبر اتحاد جماهير شوروي بر ميز کوفت و ديگري آنکه محمدعلي رجايي معلم ساده دبيرستاني در تهران، وقتي در 1980 به عنوان نماينده انقلاب ايران به مجمع عمومي رفت از پا درآورد تا اثر شکنجه هايي را که در رژيم گذشته ايران در زندان تحمل کرده بود به جهانيان نشان دهد. ناظم دبيرستان مذهبي کمال کمي خجالتي مي نمود. نوشته اند آن که وي را به چنين کاري ترغيب کرد مهندسي بود که در مقام معاون وي مشاور و محرمش بود. آن دو در سلول هاي زندان شاه با هم دوست و همدل شده بودند.25 سال بعد از آن حضور، محمود احمدي نژاد وقتي براي اولين بار وارد نيويورک شد تا در مجمع عمومي سازمان ملل شرکت کند، هنوز پوسترهاي تبليغات انتخاباتي وي به ديوارهاي شهرهاي ايران بود که خود را «رجايي ديگر» مي خواند؛ ادعايي که همسر و فرزندان رجايي و همکاران وي هيچ کدام نپذيرفته اند. از جمله بي شباهتي هاي رجايي و احمدي نژاد شايد بايد فقط به يکي اشاره کرد.محمود احمدي نژاد امسال وقتي به نيويورک رفت برخلاف چهار دفعه پيش، نه فقط در شهر و ديار خود همه جا با استقبال روبه رو نيست بلکه با موج مخالفت ها روبه روست که حتي گاه به نظر مي رسد به راي دهندگان واقعي وي مجال نمي دهد که راي خود فاش و به آن افتخار کنند. رئيس دولت ايران برخلاف اولين سالي که در اين مجمع شرکت کرد، هيات هاي نمايندگي را چندان مشتاق شنيدن سخنان خود نيافت. صندلي هاي خالي اجلاس بيشتر بود. او برخلاف چهار سال اول اين بار ناچار بود حضور عده زيادي ايراني مخالف خود را هم در بيرون عمارت شيشه يي تحمل کند که با بادکنک ها و پرچم هاي سبزرنگ چشم ها را به خود مي خواندند. بي شباهتي احمدي نژاد به رجايي را امسال يک خبر ديگر هم کامل مي کرد. آن مهندس جوان همراه نخست وزير انقلابي که اينک عاقله مردي روزگار چشيده است، در همين زمان به دليل مخالفت با احمدي نژاد در انتخابات رياست جمهوري و کوشش براي نشاندن کس ديگري به جاي او در زندان بود. خبرنگاران قديمي ديدند به جاي بهزاد نبوي اين بار جواني به نام اسفنديار رحيم مشايي همراه رئيس دولت ايران است که در داخل ايران مخالف کم ندارد و اگر اصرار احمدي نژاد در حفظ اين فاميل و دوست نبود به قاعده کسي که تنها مقام دولتي است که انتصابش با مخالفت صريح رهبر جمهوري اسلامي روبه رو شده، در مقام نفر دوم دولت، باز هم تثبيت نمي شد.جانشيناناين قصه را با اين قياس از جانشينان خبرسازان اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل به پايان بريم.خروشچف وقتي لنگه کفش به ميز کوفت در سرش بود که جانشينش در رهبري اتحاد جماهير شوروي کسي باشد همان گورباچف که 15 سال بعد از سقوط وي به دبيرکلي حزب رسيد و آخرين رهبر اتحاد جماهير شوروي شد. کاسترو زماني که با آن درخشش به عنوان نماينده آرمان هاي هزاران چريک جهان به کاخ شيشه يي وارد شد، جانشينش در نظر مردم جهان چه گوارا بود که همان پشت ها داشت سيگار برگش را دود مي کرد؛ همان که چندي بعد از کاسترو جدا شد و به دست سيا در جنگل هاي بوليوي کشته شد.عرفات زماني که با ياري گرفتن از قرآن مجيد شاخه زيتون را در برابر چشم هاي جهان گرفت، در مصاحبه يي گفت هر لحظه امکان دارد جانش را بگيرند اما ترس به دل راه نمي دهد چون «از هر کلبه و اردوي آوارگان فلسطيني يک ابوعمار بيرون مي زند». محمدعلي رجايي به شهادت ايمان و اطميناني که به محمدجواد باهنر و بهزاد نبوي داشت، گمان مي رفت براي جانشيني خود به يکي از آن دو فکر مي کرد؛ که يکي 29 سال پيش همراه رجايي شهيد شد و يکي در زندان است. و محمود احمدي نژاد به تازگي فاش کرده است که مي خواست جاي خود را به اسفنديار رحيم مشايي بدهد.«دشمنان نام وي را مخدوش کردند اما هنوز هم افتخار مي کند که معاون مشايي شود.» در اين ميان قذافي دير رسيده است و نه فقط دنيا منتظر راي و نظر وي براي مديريت خود نماند بلکه او خود مانده که از بين سه پسرش کدام را به ارتش ليبي بسپارد که جانشينش شوند.کس گمان ندارد قذافي به اندازه ملک حسين و ملک حسن و حافظ اسد کامروا شود و بتواند جانشيني را که مي خواهد بر عهده مردم ليبي بگمارد چرا که دير رسيد قذافي. زمان هاي خود را درست محاسبه کرده بود اما نمي دانست ساعت شني اش ديگر زمان واقعي جهان را نشان نمي دهد. مدت هاست که از کار افتاده. دير رسيد آقاي قذافي، کاروان رفته بودn

منبع: مسعود بهنود


خلخال و حداد

خلخال و حداد
ابراهيم نبوي
e.nabavi(at)roozonline.com
سوار بر اسب راه افتاده وسط شهر تهران و رفته جلوی خانه حداد عادل، زنگ را به صدا درآورده، آقا فرید با پیژامه راه راه دویده بیرون که ببیند آقا کیست. تا چشمش به شال سبز خورده فکر کرده یکی از سبزهاست که با شمشیر آمده سراغ حداد عادل که ترورش کند، آمده جیغ بکشد، طرف گفته: آرام باش! بابا جان! من علی بن ابیطالب هستم، با بابات کار داشتم.
فرید آمده توی خانه و در حالی که رنگش مثل قبای آقا که می رود کوههای اوین و درکه سفید شده، به بابا می گوید: پدر! حضرت علی دم در کارتون دارند.
حداد بدو بدو آمده دم در و رسیده به جلوی ذوالفقار حضرت علی و در حالی که نور توی چشمش خورده سووال کرده: ببخشید، شما فرمودید حضرت علی هستید؟ کارت شناسائی؟ مدرکی؟ سندی؟(و نگاهی به شمشیر مذکور کرده و گفته): البته شمشیر را می شناسم، ولی شما کجا اینجا کجا؟
حضرت علی یک تکه روزنامه درآورده و به حداد عادل نشان داده و گفته: " می خواستم ببینم این حرف ها را شما زدید؟"
حداد عادل در حالی که سعی می کرد جوری کنار حضرت قرار بگیرد که آقا فریدالدین بتواند عکس دوتائی شان را بگیرد، روزنامه را خوانده و گفته: بله، من گفتم، ولی چه اشکالی دارد، جانم به قربان تان. ای خاک کف پات مرا سرمه چشم!
حضرت علی گفته: " ظاهرا گفتید که موضوع کشته شدن سه نفر در بازداشتگاه کهریزک مساله اصلی نیست، می خواستم ببینم آن ماجرای خلخال که من گفته بودم شنیدید؟"
حداد عادل هم گفته: " بله قربان! فدای آن چهره نورانی تان بروم که کمابیش شبیه مقام معظم رهبری است، داستان خلخال را یادم هست، شما فرموده بودید که اگر از پای زنی یهودی خلخالی را بکشند و مسلمانی از غصه آن دق نکند، حتما مسلمان نیست، چقدر هم زیبا فرمودید، ولی اولا می خواستم بگویم که در کهریزک هیچ یهودی دستگیر نشد، بخصوص دختر یهودی، اگر هم کسی کتک خورده یا مورد تجاوز قرار گرفته، الحمدالله همه مسلمان بودند، و اصولا خلخال را کسی مصرف نمی کند( به فرید: از روبرو هم عکس بگیر) ممکن است دستبند بیاندازند، که تازه آنها را هم برادران نمی کشند. سه نفر کشته شدند که رهبری فرمودند مساله اصلی نیست، ما هم گفتیم اصلی نیست.
حضرت علی هم گفته: واقعا به نظر شما کشته شدن سه نفر مسلمان با شکنجه مساله اصلی نیست؟
حداد عادل گفته: من عرض کردم در مقابل رفتن آبروی اسلام و نظام مساله اصلی نیست، وگرنه خدا شاهد است که من هنوز هم گاهی از کشته شدن ملت فلسطین ناراحت می شوم.
حضرت علی گفته: بسیار خوب، من دارم می روم، فقط می خواستم مطمئن بشوم قضیه خلخال را شنیدید و این حرف را زدید یا نه؟ فعلا من بروم.
حداد عادل هم گفته: قربان روی ماهت گردم، می آمدی تو برایت کلی شعر می خواندم که شعرای این مملکت برای آن حضرت سرودند، می رفتیم دو هزار مرکز را که برای برگزاری سال حضرت عالی احداث کردیم نگاهی می کردید، با هم سری به بیت می زدیم.
حضرت علی تا اسم بیت را می شنود با نگرانی نگاهی به اطراف می کند، و با سرعت سر اسب را برمی گرداند و به تاخت می رود: خدا حافظ
حداد فورا به فرید می گوید: عکس اش رو سریعا ای میل کن به آقا ببینیم کیه، نکنه از طرفداران موسوی باشه، اومده مزاحمت ایجاد کنه.
...... فرید نیم ساعت بعد گوشی را به حداد می دهد: الو، سلام آقای من
آیت الله خامنه ای: عکس را دیدم، البته تصویر ایشون نیومده و فقط خودتون هستید، ولی ظاهرا ایشان شمشیر و شال سبز داشتند؟
حداد عادل: بله، گفتم لابد از همین متقلب های مدعی است.
آیت الله خامنه ای: به آقا فرید چیزی نگو، منم به مجتبی چیزی نگفتم، ولی خودشون بودند، با من هم تندی کردند، من هم ردشون کردم رفتند، یک حرف هایی می زنند، خلخال کجا بود؟
حداد عادل: بله، درسته آقا، دوره خلخال دیگه تموم شده، باید دنبال چیزهای مهم تری رفت.

تصفیه اساتید علوم انسانی تایید شد

از سوی معاون دانشگاه علامه
تصفیه اساتید علوم انسانی تایید شد
گزارش روز سه شنبه روزآنلاین مبنی بر آغاز موج جدید تصفیه اساتید علوم انسانی از دانشگاه علامه طباطبایی که بزرگترین دانشگاه تخصصی علوم انسانی در کشور است، روز گذشته از سوی معاون آموزشی این دانشگاه تایید شد.
پس از آنکه روزآنلاین خبر داد که از ابتدای سال جاری از ادامه تدریس چند تن از اساتید دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه ممانعت به عمل آمده و نام سه تن از آنها به عنوان دکتر محمدرضا ضیاء بیگدلی، دکتر علی آزمایش، دکتر حسین شریفی طرازکوهی را مطرح کرد، معاون آموزشی دانشگاه علامه طباطبایی تهران در گفتگویی با ایلنا با تائید خبر بازنشسته كردن 3 استاد مطرح حقوق در این دانشگاه گفت: "كلیه بازنشستگی ها در دانشگاه طبق قانون بازنشستگی صورت می‌گیرد و هیچ استادی، پیش از موعد بازنشسته نمی‌شود".
دكتر شفیع آبادی افزوده است: "بازنشسته كردن اساتید در این دانشگاه طبق قانون بوده و كسی زودتر از سن و موعد بازنشستگی، بازنشسته نمی‌شود".
وی ادامه داده است: "اساتید بسیاری در این دانشگاه وجود دارد كه علاوه بر اینكه سال‌ها است از سن بازنشستگی آنها می‌گذرد اما همچنان سعی داریم از حضور آنها بهره‌مند شویم و كماكان نیز حضور دارند".
او با اشاره به اینكه اگر بازنشستگی در این دانشگاه صورت گیرد با اصرار و سماجت خود اساتید انجام می‌شود اظهار داشت: "‌نمی‌خواهیم اساتید را بی‌دلیل بازنشسته كنیم و اگر هر كسی بازنشسته می‌شود به اصرار خود آنهاست و گرنه ما سعی داریم پیش از موعد بازنشستگی آنها از حضورشان استفاده كنیم".
با این حال اطلاعات موثق روزآنلاین که به بخشی از آن در همان گزارش ابتدایی نیز اشاره شده بود، حاکی از آن است که متاسفانه در گفتگوی سه پاراگرافی معاون آموزشی دانشگاه علامه طباطبایی، سه تناقض و دروغ وجود دارد.
در گزارش ابتدایی روزآنلاین تنها به بازنشستگی اجباری دکتر ضیاء بیگدلی اشاره شده و در مورد سایر اساتید مساله ممانعت از تدریس مطرح شده بود، این درحالی است که معاون آموزشی این دانشگاه بازنشسته کردن هر سه این اساتید را تایید کرده است.
اما کذب بودن اظهارات "شفیع آبادی" آنجا بیشتر خودنمایی می‌کند که دکتر آزمایش و دکتر شریفی طرازکوهی اصولا عضو هیات علمی و در استخدام دانشگاه علامه نبوده‌اند که معاون آموزشی این دانشگاه خبر بازنشستگی آنها را با دستپاچگی تایید کرده است بلکه این اساتید سالها به عنوان مدعو در این دانشگاه تدریس کرده‌اند.
از سوی دیگر معاون آموزشی دانشگاه علامه در حالی می‌گوید "كسی زودتر از سن و موعد بازنشستگی، بازنشسته نمی‌شود" که دکتر حسین شریفی طرازکوهی متولد 1343 بوده و تنها 45 سال دارد.
اما دروغ دیگر شفیع‌آبادی معاون آموزشی دانشگاه علامه آنجاست که خبر از "اصرار" و رضایت اساتید بازنشسته ‌شده می‌دهد. علیرغم این اظهارات کذب یک منبع آگاه به روز گفته است که دکتر ضیایی بیگدلی تابستان سال جاری و پس از مشاهده حکم بازنشستگی خود با ارسال نامه‌ای رسمی به مقامات دانشگاه و وزارت علوم خواستار آن شده بود که از این روند ممانعت به عمل آمده و اجازه ادامه تدریس وی در دانشگاه صادر شود.
در عین حال معاون آموزشی دانشگاه علامه هیچ توضیحی در مورد مساله پذیرش دختر یکی از روحانیون با مدرک ممتاز قرائت قرآن در دوره دکتری حقوق بین الملل که در گزارش روزآنلاین بدان اشاره شده بود، نداده است.
اما اکنون که مقامات دانشگاه علامه طباطبایی آمادگی خود را برای پاسخگویی نسبت به دور جدید تصفیه اساتید حقوق از این دانشگاه ابراز داشته‌اند، مناسب است که در مورد علت اخراج بی ضابطه "دکتر مهریار داشاب" استاد جوان رشته حقوق بشر در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی نیز توضیح دهند.

بازی سبزها و امنیتی ها در زمین آزادی

اولین داربی بدون قرمز و آبی
بازی سبزها و امنیتی ها در زمین آزادی
آرش معتمد
در حالیکه سبزها خود را برای حضور در مسابقه فوتبال میان استقلال و پرسپولیس تهران که در استادیوم آزادی برگزار می شود، آماده می کنند، مقامات امنیتی و نظامی هم از یک سو با در اختیار گرفتن صندلی های بسیار و از سوی دیگر تدابیر امنیتی شدید، تدارک شرکت در این عرصه را می بینند.
از هم اکنون گفته می شودتماشاگران استقلال و پرسپولیس این بار، و برای نخستین بار، به جای سر دادن شعارهایی در حمایت از قرمز و آبی، در حمایت از "میر حسین موسوی" و "مهدی کروبی" سر خواهند داد. برخی نیز از احتمال ادامه تظاهرات مردم پس از پایان داربی و تجمع آنها در مسیر های بازگشت از ورزشگاه آزادی سخن می گویند.
این بازی به صورت زنده از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش خواهد شد و به باور کارشناسان صدا و سیما، سانسور نمادهای سبز و احتمالا شعار های سیاسی هواداران استقلال و پرسپولیس کار بسیار دشواری خواهد بود.

آمادگی نیروی انتظامی
در همین ارتباط گزارش ها حکایت از نگرانی مقامات ارشد نیروی انتظامی پیرامون فریادهای ضد دولتی جنبش سبز در روز جمعه دارد. گفته می شودیکی از طرح های اصلی نیروی های امنیتی برای مهار سبزها، بستن زودهنگام درورزشگاه آزادی و بیرون نگه داشتن بخش زیادی از هواداران دو تیم است. سردار عزیزالله رجب زاده، فرمانده نیروی انتظامی تهران روز گذشته در گفتگو با مهر به مقدمه چینی پیرامون بستن در ورزشگاه پیش از پر شدن ظرفیت آن پرداخت : "گاهی اوقات گنجایش ورزشگاه 70 تا 80 هزار نفر است اما برای تماشای مسابقه فوتبال در آن ورزشگاه بیش از 130 هزار نفر حضور پیدا می کنند." لازم به یادآوری است که ورزشگاه آزادی ظرفیت حداقل 100 هزار تماشاچی را دارد.
وی درباره آمادگی نیروی انتظامی برای برخورد با سبزها با تاکید بر اینکه نیروهای انتظامی تنها در ورزشگاه حضور نخواهند داشت، به واحد هایی از انتظامی اشاره کرد که به صورت «دپو» در احتیاط هستند تا اگر "اغتشاش" و "شورشی" اتفاق افتاد، وارد عمل شوند : " اینها را که در کنار هم قرار دهید می بینید حجم وسیعی درگیر برقراری نظم مسابقه استقلال وپرسپولیس هستند."
سردار رجب زاده در عین حال تاکید کرده است که مانعی برای ورود افراد با لباس سبز به ورزشگاه وجود ندارد.
از سوی دیگر سایت موج آزادی گزارش داده است که هيات رزمندگان از امشب کنار ورزشگاه آزادی مستقر می‏شود. هیات رزمندگان غرب تهران و كرج طی مذاكره با معاون مجموعه ورزشی آزادی درخواست كردند كه شب قبل از بازی مقابل درب غربی فضایی را برای استراحت و اسكان تماشاگران شهرستانی آماده كنند. سایت موج آزادی در این رابطه به کنایه نوشته است : "با توجه به اینکه «اداره برق از روشنایی درب غربی» خودداری کرده و «هیات رزمندگان هم از امشب همانجا» چادر می‏زند، امیدواریم دوستان هیئت رزمندگان اگر مردم را در آن تاریکی تشخیص ندادند، حداقل یکدیگر را تشخیص بدهند و با هم برخورد مناسبی داشته باشند!"

بازپرس قضائی در آزادی
در همین راستا همچنین خبر می رسد "نماينده دادستان" نیز روز جمعه در داربی حاضر خواهد بود. حبيب هاشمي، بازپرس ويژه‌ رسيدگي به جرايم ورزشي با اعلام خبر حضور خود در آزادی وظیفه اش را چنین تشریح می کند: " يگان ويژه نيروي انتظامي در داخل استاديوم مقري دارد كه افراد بازداشت شده را به آنجا مي‌آورند تا دستورات قضايي را صادر كنم." او تهدید کرده است با افرادي كه مرتكب هر "جرمي" در استاديوم شوند "به شدت" برخورد خواهد کرد. وی اشاره به مصادیق این جرائم نکرده است.

37 هزار بلیط در اختیار نیروهای امنیتی
از سوی دیگر گزارش هایی جدی وجود دارد که از تصمیم مسئولان انتظامی به منظور اختصاص 37 هزار بلیط برای نیروهای امنیتی در روز مسابقه خبر می دهد. روزنامه جهان فوتبال روز سه شنبه نوشته بود :" كار كه با هماهنگی نهادهای امنیتی انجام می‌شود برای جلوگیری از اغتشاش و درگیری‌های احتمالی است. شنیده شده در داربی پیش‌رو و با توجه به تحركات و اتفاقاتی كه پس از انتخابات روی داد این تعداد به 30 هزار نفر افزایش پیدا كرده است. " گفتنی است که انتشار این خبر، توقیف بلافاصله این روزنامه ورزشی پر تیراژ را به همراه داشت. این نخستین بار است که در تاریخ مطبوعات، یک روزنامه ورزشی به دستور وزارت ارشاد توقیف می شود.
همچنین در محافل خبری شایعاتی درباره افزایش قیمت بلیط های ورزشگاه منتشر شده که البته تکذیب مسئولان فدراسیون فوتبال را به همراه داشته است.

سابقه سبز شدن آزادی
نگرانی مسئولان از سبز شدن ورزشگاه آزادی در روز داربی قرمز و آبی از روزی اوج گرفت که دو هفته پیش تماشاگران باشگاه استقلال در هنگام مسابقه این تیم و استیل آذین شعارهایی در حمایت از جنبش سبز و اعتراض به دولت محمود احمدی نژاد سر دادند. این مسابقه که با حضور هفتاد هزار تماشاگر پس از راهپیمایی اعتراضی روز قدس برگزار شد به طور مستقیم از تلویزیون پخش نشد، و با یک ساعت تاخیر و به صورت "سیاه و سفید" نشان داده شد.

موسوی؛ راهبر مدرن

مرتضي كاظميان
mortezakazemian(at)yahoo.com
میرحسین موسوی را به جرات می‌توان «راهبری مدرن» برای جنبش اعتراضی این روزهای ایران دانست. کمتر کسی پیش از رویدادهای سخت و نفس‌گیر اخیر، چنین رفتار مدرن و کنش هوشیارانه‌ای را از موسوی پیش‌بینی می‌کرد. او اما نشان داد، چنان‌که خود تصریح کرده بود، «اصلاح‌طلبی اصول‌گرا» یا «اصول‌گرایی اصلاح‌طلب» است. مستقل از پایمردی و ایستادگی ستایش‌برانگیز موسوی در برابر فشارها و تطمیع‌ها و تهدیدها، وی در مقام «راهبری مدرن» آگاهی و بینش مدرن و اشراف علمی خود را در قبال تحولات اخیر، به نمایش گذاشته است.
موسوی با فاصله گرفتن از جایگاه یک «رهبر کلاسیک»، چنان‌که در خور جنبش‌های اجتماعی جدید است، به‌مثابه‌ی یک «نماد» و البته، «راهبری مدرن» ایفای نقش کرده است.
او تکثر و تنوع موجود در جنبش سبز را شناخته و فهم کرده و به‌خوبی پذیرفته است. از همین زاویه است که در بیانیه شماره 11 خود تاکید می‌کند: « تاريخ به‌روشنی نشان می‌دهد که هرگاه حکومت‌ها خواسته‌اند به‌سوی محو تعدد و تنوع موجود در جوامع بشری دست دراز کنند، چاره‌ای جز متوسل شدن به چهره‌های ظاهرا گوناگون اما در جوهر يکسان استبداد نداشته‌اند، راه حل‌هايی که نتيجه آن نه يکدست شدن افراد جامعه، بلکه بروز نفاق و دوچهرگی در زندگی مردم خواهد بود و بس. اتخاذ چنين رويه‌ای نه ممکن است و نه براساس آنچه آموزه‌های قرآنی به ما ياد می‌دهد مطلوب است.»
در همین بیانیه او تاکید می‌نماید: «مردم ما اينک با پوست و گوشت و استخوان خود دريافته‌اند که تنها راه همزيستی مسالمت‌آميز سليقه ها و گرايش‌ها، و اقشار، اقوام، مذاهب و اديان گوناگونی که در اين سرزمين پهناور زندگی می‌کنند اذعان به وجود تنوع و تعدد شيوه‌های زندگی و اجتماع بر کانون آن هويت ديرينه‌ ای است که آنان را به يکديگر پيوند می‌زند.»
موضوع مبارزه‌ی جنبش‌های اجتماعی، «منافع مشترک» است؛ موسوی این منافع مشترک را به خوبی تبیین کرده و مورد تاکید و دفاع قرار داده است: «تقويت وحدت ملی، احيای هويت اخلاقی نظام و بازسازی اعتماد عمومی به عنوان اصلی‌ترين مولفه قدرت ساختار سياسی کشور ، که جز با پذيرش حق حاکميت مردم و کسب رضايت نهايی آنان از نتايج اقدامات حکومت، و شفافيت در تمامی اقدامات از طريق اطلاع‌رسانی مستمر ممکن نيست.»
او تصریح می‌کند: «در نهضت سبزی که آغاز شده است ما امر غيرمتعارف و نابهنگامی نمی‌خواهيم؛ آنچه ما می‌خواهيم استيفای حقوق از دست رفته ملت است.» (بیانیه 11)
وی با پیوند زدن مطالبات کنونی معترضان به خواست‌های مردم ایران از زمان مشروطیت، می‌گوید: «اين دستاورد مبارزات يک‌صد ساله‌ی مردم و تبلور مطالبات اساسی آنان برای دستيابی به آزادی، استقلال، عدالت و پيشرفت در سايه‌ی دينداری است.»
موسوی با دقت، و از منظری ایران‌دوستانه، «حفظ تماميت ارضی و استقلال ملی و صيانت از کيان کشور در مقابل مطامع بيگانگان» را نیز مورد اشاره قرار داده و می‌افزاید: «پس از سی سال ما هنوز با اصولی از اين ميثاق ملی روبرو هستيم که سخن گفتن از اجرايشان دست‌اندرکاران را به خشم می‌آورد، به صورتی که گويی گوينده با جمهوری اسلامی مخالفت کرده است. تأمين آزادی‌های سياسی و اجتماعی، رفع تبعيض، امنيت قضايی و برابری در مقابل قانون، تفکيک‌ناپذيری آزادی، استقلال و تماميت ارضی کشور از يکديگر، مصونيت حيثيت، جان و مال اشخاص، ممنوعيت تفتيش عقايد، آزادی مطبوعات، ممنوعيت بازرسی نامه‌ها، استراق سمع و هر گونه تجسس، آزادی احزاب و جمعيت‌ها، آزادی برگزاری اجتماعات، تمرکز دريافت‌های دولتی در خزانه‌داری کل، تعريف جرم سياسی و رسيدگی به آن با حضور هيات منصفه، آزادی بيان و نشر افکار در صدا و سيما و بی‌طرفی آن و . . . هر يک اصولی روشن از قانون اساسی ما را به خود اختصاص داده‌اند؛ اصولی که به راحتی و صراحت نقض می‌شوند و يا به صورتی ناقص و براساس تفسيرهای مخالف با روح اين ميثاق ملی به اجرا درمی‌آيند.» (همان جا)
یکی از ویژگی‌های مهم جنبش های اجتماعی آن است که «حاصل عقلانیت و مدنیت مسلط شده بر اعتراضات به وضع موجود هستند.حامیان و بازیگران جنبشهای اجتماعی با روشی عقلانی در این عمل و واکنش جمعی وارد می شوند و با بسیج منابع اهداف مورد نظر خود را به پیش می برند.» موسوی این نکته را به‌بهترین شکل، محقق نموده، و حداکثر عقلانیت و محاسبه‌ی «هزینه ـ فایده» را در کنش سیاسی خود لحاظ کرده است.
برای موسوی، «راه» و «رفتن» بیش از مقصد و هدف‌های کوچک، واجد ارزش است؛ از همین منظر، تلاش خود و همدلان و همراهانش را گام زدن در «راه سبز اميد» توصیف می‌کند. او به دقت توضیح می‌دهد که «برای اشاره به جنبشی که آغاز کرده ايم از عنوان «راه» استفاده می‌کنيم تا توفيق‌‎هايی که در هر مرحله به دست می‌آوريم پايان کار ندانيم و همواره نگاه به کمالی برتر بدوزيم.»
اما شاید «شاه کلید» استراتژی و «راه» موسوی، توجه او به مفهومی به‌نام «شبکه‌های اجتماعی» است. شبکه­های اجتماعی به‌مثابه‌ی «واحدهای سازمانی جنبش‌های اجتماعی» از جایگاهی ویژه در پیشبرد تلاش‌ها و نیل به مطلوب‌ها، برخوردارند. این شبکه‌ها، در سامانی از روابط و نظامی از مناسبات نزدیک و همدلانه، محقق می‌شوند که تاثیراتی فراتر از عمل سیاسی را موجب می‌شوند. فعالیت‌های خویشاوندی و تعامل‌های فامیلی، دوستانه، مذهبی، و یا جماعتی و محلی و هنری و حتی همسایگی و هم‌کاری و ...، نظامی از روابط را سامان می‌دهند که به میزان زیادی در مقابل تهدیدها و سرکوب‌ها و تحدیدهای حکومت، نفوذناپذیر و مصون می‌مانند. از طریق همین پیوندهاست که فعالان اجتماعی، برداشت‌ها و نگرش‌های ویژه‌ای از جهان را در خود پرورش می‌دهند؛ اطلاعات و حداقل شایستگی‌های لازم را برای عمل جمعی کسب می‌کنند؛ از تجربیات کسانی که قبلا درگیر بوده‌اند درس می‌آموزند؛ و نیز، از انگیزه و فرصت‌های لازم برای کنش جمعی و مبارزه‌ی اجتماعی پرخوردار می‌شوند.
موسوی در بیانیه 11 خود تاکید می‌کند: «آنچه اينک در جامعه ما نقش‌آفرينی می‌کند شبکه اجتماعی خودجوش و توانمندی است که در ميان بخش وسيعی از مردم شکل گرفته و نسبت به پايمال شدن حقوق خود معترض است. اين شبکه دارای ويژگی‌های منحصر به فردی است که به هنگام تصميم‌گيری در مورد راه‌حل‌ها و اقدامات آتی، بايد به آنها توجه کرد. آنچه اينجانب در پاسخ به سوال چه بايد کرد پيشنهاد می‌کنم، تقويت و تحکيم اين شبکه اجتماعی است.»
او تصریح می‌نماید: «بايد اين هسته‎های اجتماعی را در ميان خود تقويت کنيم.» وی از منظر راهبری مدرن، بر اقدام واقع‌بینانه و مورد توافق میان معترضان، تاکید می‌کند: «ما زمانی موفق به برقراری ارتباط موثر با يکديگر خواهيم شد که در شعاری مشترک همصدا شويم؛ شعاری دقيق و عميق که قادر به تأمين خواسته‌های ما باشد.»
از یاد نبریم که جنبش های اجتماعی، واکنشی هستند به وضعیت‌های بحرانی که اغلب از طریق شکل گیری یک هویت مشترک به عنوان اساسی نو برای همبستگی جمعی رخ می‌دهند. بنا‌براین جنبش اجتماعی محصول یک کنش یا اقدام جمعی و تجلی احساس محرومیت مردمی است که به هویت مشترک جنبش پیوند خورده‌اند.
موسوی به مقوله و مفهومی که با عنوان «عرصه عمومی» مشهور شده ـ و یورگن هابرماس، اندیشمند برجسته‌ی معاصر، آن را تبیین کرده است ـ توجهی خاص دارد؛ چنان که به‌عنوان نمونه، در همین اظهارات دو روز پیش خود، گفته است: «امروز يک شبکه اينترنتی در فضای مجازی شکل گرفته است که در فقدان رسانه بسيار مؤثر عمل می‌کند و هسته‌های اجتماعی که در ورای اين فضای مجازی فعال هستند آسيب‌پذيری کمتری دارند و اعضای اين هسته‌ها ماهيتی پويا به جنبش داده‌اند که ما را بيش از بيش به کارآمد بودن اين تشکيلات اميدوار کرده است.» اشاراتی از این دست، در بیانیه‌ها و اظهارات موسوی، پرشمارند.
تاکیدات او بر «زندگی» و «نفی خشونت» نیز به قدر لازم، قابل توجه هستند. او زندگی را برای تمام ایرانیان می‌خواهد؛ چنان که در همین بیانیه‌ی اخیر خود (شماره 13) می‌نویسد: «اینجانب آخرین جمعه از رمضان امسال را در میان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشت‌های گره کرده به پیشوازم آمده بودند و برایم آرزوی مرگ داشتند... پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند... خشونت چاره ساز نیست... خشم مرکبی است که سوار خود را به زمین می‌زند... ما به اندازه‌ای که از خود صبر و خرد نشان بدهیم از کوشش‌هایمان نتیجه می‌گیریم.»
موسوی خودخواهانه و خودمحورانه سخن نمی‌گوید؛ ابایی ندارد که از دیگران بیاموزد؛ خود را در جایگاه معلم یگانه و استاد و خطیب بلافصل و یکه نمی‌نشاند؛ و این‌گونه است که بارها بر «ابتکارات مردم و حامیان جنبش سبز» تاکید می‌کند؛ به «راه»هایی که خود مردم می‌گشایند و نشان می‌دهند، تکیه می‌کند و توجه می‌دهد. از همین روست که در بیانیه 13 خود می‌گوید: « اخیرا گروهی از اساتید ایرانی مقیم خارج در نامه‌ای ضمن تشریح برداشت خود از راه سبز امید هر چیزی که منافع ملت ایران را تامین کند هدف این جنبش معرفی کرده بودند. بر این اساس آنان توصیه می‌كردند که با سپاسگزاری از حمایت ملت‌های دیگر ظرف این چند ماه از آنها بخواهیم در هیچ تحریمی بر علیه ایران شرکت نکنند. اینجانب نظر آنان را پسندیدم و بر آن صحه گذاشتم،»
موسوی خودشیفته و «خود خورشید پندار» نیست؛ به‌قدری که این ماه‌ها نشان داده ـ و نیز سکوت بیست ساله‌اش ـ از کیش شخصیت و جنجال به‌دور است؛ و اینها ویژگی‌های کمیابی در ایران امروز (و بخصوص در میان نخبگان) محسوب می‌شوند. چنین است که سخن او بر دل می‌نشیند؛ که از دل برآمده است: «زندگی ادامه دارد و افراد موقتی هستند. هر جمعی و جماعتی كه سرنوشت خود را به بود و نبودكسان پیوند زدند سرانجام - حداقل با فقدان او - سرخورده شدند. هرگاه مردمی برای به تنی یا افرادی از همراهان عادی خود امتیازات بی‌دلیل قائل شدند سرانجام تشخیص عقلانی خود را در مقابل خواست آنان واگذار كردند و به جاه‌‌طلبان مجال دادند كه در آنان طمع كنند. مردمی كه می‌خواهند سرپای خود بایستند و حیاتی كریمانه را تجربه كنند جا دارد كه از نخستین قدم‌هایی كه به ناكامی‌‌شان می‌انجامد بابیشترین دقت‌ها پیشگیری كنند. تولد اینجانب نه هفتم مهر كه روز آشنایی با شماست. حتی اگر روز هفتم مهر به دنیا آمده بودم نیز جا نداشت حركت شما به كیش شخصیت آلوده شود. امیدوارم این كلمات مرا صمیمانه و از سر نگرانی و نه یک شكسته‌ نفسی بی‌حقیقت و تعارف‌ گونه تلقی كنید.»
بر مضمون این نوشتار می‌توان فراوان افزود؛ اما به نظر می‌رسد برای مدعای ابراز شده در ابتدای مطلب، شواهد و دلایل نه چندان اندکی ردیف شده باشد؛ میرحسین موسوی چونان راهبری مدرن، و البته موفق و قابل اطمینان، جنبش اعتراضی سبز مردم ایران را «همراهی» کرده است. او نخواسته «سر» و «مغز متفکر» و «سخنگوی اول و آخر» جنبش سبز باشد. همچنان که نخواسته به همه‌ی اقدامات و کنش‌های رخ داده، تمکین کند. از همین‌روست که نقد و نفی خشونت می‌کند؛ آرمان‌ها و شعارهای انقلاب 57 را آدرس می‌دهد؛ استقلال و تمامیت ارضی ایران را یادآور می‌شود؛ و ...
موسوی، زنهار می‌دهد که «آقای همه‌چیز دان» نیست و تنها مانند یک «هم‌گام و هم‌راه» در «مسیر سبز»، بااحترام و تکریم به مطالبات مردم، تلاشی مشترک را با تمام توان، پی‌می‌گیرد. موسوی اینک به‌مثابه‌ی «سرمایه‌ای اجتماعی» در خور توجه و تکریم است؛ سرمایه اجتماعی، چونان سیدمحمد خاتمی و مهدی کروبی.
بی‌تردید تاریخ سیاسی معاصر ایران، نام میرحسین موسوی را در کنار نام‌ کنشگرانی اصول‌گرا، آزاده و آزادی‌خواه، و مردمی و ملی، چون زنده‌یاد دکتر محمد مصدق، حک و ثبت خواهد کرد؛ مردی که در سال 1388 خورشیدی، تصویری قابل تامل و احترام برانگیز از یک «راهبر مدرن» و پیگیر حقوق ملت ایران، ارائه کرد.

وزیر امور خارجه ایران از دفتر حفظ منافع جمهوری اسلامی در واشنگتن دیدن کرد

وزیر امور خارجه ایران از دفتر حفظ منافع جمهوری اسلامی در واشنگتن دیدن کرد.یک مقام آمریکایی می گوید منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران، برای دیداری نادر از دفتر حفظ منافع جمهوری اسلامی در سفارت پاکستان، روز چهارشنبه در واشنگتن بود.سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا می گوید مقامات با صدور ویزا برای متکی به عنوان «نزاکت» و در پی درخواست ایران موافقت کردند. سخنگو می گوید قرار نبود متکی با هیچ مقام آمریکایی ملاقات کند.سفر او به واشنگتن یک روز پیش از دیدار مقامات ایران و شش قدرت جهانی در ژنو در روز پنجشنبه صورت می گیرد.سخنگو در پاسخ به این سئوال که آیا موافقت آمریکا با سفر متکی به واشنگتن می تواند ژستی دوستانه نسبت به ایران تلقی شود یا نه، گفت ایالات متحده امیدوار است مقامات ایران نیز در ژنو نشان دهند آماده هستند به نگرانی های بین المللی در مورد برنامه اتمی آنها توجه کنند.

پیشنهاد احمدی نژاد برای نشستن بر سر یک میز با اوباما

رئیس جمهوری ایران پیشنهاد کرده است که مذاکرات کشورش با پنج عضو دائمی شورای امنیت و آلمان، تا سطح سران ادامه یابد.
محمود احمدی نژاد روز چهارشنبه ۸ مهر (۳۰ سپتامبر) در حاشیه جلسه هیأت دولت ایران به خبرنگاران گفت که برای مذاکره با کشورهای گروه ۱+۵ ساختاری پیشنهاد کرده که در آن "مجمع سران" نیز پیش بینی شده است.
او گفت که در این پیشنهاد سه کمیته تخصصی در نظر گرفته شده که مصوبات خود را به "شورای نمایندگان" کشورها ارجاع می دهند و تصمیماتی که در این شورا مورد توافق قرار گیرد، نهایتا در مجمع سران بررسی خواهد شد.
گروه ۱+۵ شامل کشورهای آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه و چین به عنوان اعضای دائمی شورای امنیت به همراه آلمان است.
این نخستین بار پس از قطع روابط ایران و آمریکا در فروردین ماه سال ۱۳۵۹(آوریل ۱۹۸۰) است که یک مقام عالی رتبه جمهوری اسلامی، آمادگی خود را برای نشستن بر سر میز "مذاکره" با یک رئیس جمهور آمریکا اعلام می کند.
آقای احمدی نژاد حدود سه سال پیش به جورج بوش، رئیس جمهوری وقت آمریکا پیشنهاد کرده بود که در یک "مناظره" با او شرکت کند، اما در آن زمان صحبتی از "مذاکره" نکرده بود.
'مذاکرات طولانی'
رئیس جمهوری ایران پیشنهاد تازه خود را در آستانه آغاز دور جدید گفت و گوهای کشورش با گروه ۱+۵ که قرار است روز پنجشنبه ۹ مهر (اول اکتبر) آغاز شود مطرح کرده است.
او گفته است که ایران آماده مذاکراتی "طولانی"، "هدفمند" و "سازنده" است.
این در حالی است که سران آمریکا، بریتانیا و فرانسه اخیرا اعلام کرده اند که انتظار پاسخی صریح و "فوری" از ایران دارند.
نیکلا سارکوزی، رئیس جمهوری فرانسه گفت که اگر ایران تا ماه دسامبر (۱۰ آذر) به خواسته های شورای امنیت (که توقف غنی سازی اورانیوم یکی از آنها است) عمل نکند، با تحریم هایی سختگیرانه تر مواجه خواهد شد.
اما آقای احمدی نژاد می گوید که حکومت ایران خود را برای "هر شرایطی" آماده کرده است.
علی اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، اخیرا بار دیگر تأکید کرد که این کشور غنی سازی اورانیوم را حق خود می داند و حاضر نیست بر سر این حق گفت و گو کند.
ایران می گوید در دور تازه گفت و گوها با گروه ۱+۵، در مورد مجموعه پیشنهادهایی که مدتی قبل به این کشورها داده است گفت و گو خواهد کرد.
این پیشنهادها شامل توقف غنی سازی اورانیوم توسط ایران نمی شود.

حجاريان آزاد شد

سعيد حجاريان ساعتي پيش از زندان آزاد شد.
الف نوشت؛ سعيد حجاريان قبل از ظهر امروز از زندان اوين آزاد شد.
برپايه اين خبر وي در جريان اتفاقات بعد از انتخابات دهم رياست جمهوري دستگير شده بود.

مگر "دشمن" ، ایران را اشغال کرده است؟

واقعا اگر موسوی، هاشمی و خاتمی که 24 سال از 30 سال کل نظام را رییس دولت جمهوی اسلامی بوده اند مهره دشمن هستند و البته ملی مذهبی های حاکم بر دولت موقت نیز مشمول این اتهام اند، آیا معنایش این نیست که به جز چهارسال اخیر و چند ماه در زمان شهیدان رجایی و باهنر، کشور توسط دشمنان اداره می شده است؟! آیا وقتی فرمانده کل سپاه پاسداران در زمان جنگ به دلیل پیشنهاد طرح برگزاری انتخابات توسط یک کمیسیون ملی صراحتاً و علناً "مهره دشمن" نامیده می شود دیگر کسی می تواند در این کشور به تهمتی چنین گزاف دچار نشود؟
عصرایران ؛ جعفر محمدی* - دشمن ایران را اشغال کرده است؛ این را من نمی گویم، کیهان و فارس و جوان و یالثارات و پرتو نیز می گویند و سیاستمداران راستگرایی که این روزها همه را به چشم دشمن می بینند.
نگاهی به ادبیات آنها بیاندازید: موسوی با رجوی یکسان است، کروبی توسط سیا و موساد بازی داده می شود، محسن رضایی مهره غرب است، معترضان خیابانی عاملان موساد هستند، بی بی سی و صدای آمریکا رهبری اعتراضات را عهده دار شده اند، اصلاح طلبان پروژه های دشمن را در کشور پیاده می کنند، رسانه های مستقل از آن طرف آب دستور می گیرند، خاتمی هم که برای آب خوردن از جرج سوروس صهیونیست اجازه می گیرد و هاشمی رفسنجانی هم که تکلیفش مشخص است و برغم آن همه سوابق انقلابی، سروسری با بیگانگان دارد و ...!
بار دیگر این ادبیات و صدها جمله شبیه آن را در رسانه های یک جریان خاص سیاسی مرور کنید؛ "دشمن" و "وابستگی به دشمن" شاه بیت همه این سخنان است.
من البته با کسانی که اساسا هیچ دشمنی برای کشور متصور نیستند و بقیه را متهم به "توهم توطئه" می کنند هم موافق نیستم زیرا به هر حال کشوری، مانند ایران کنونی، دشمنانی دارد که منافع شان با منافع ایران همخوانی ندارد ولی اینکه یک گروه خاص ، همه نیروهای داخلی و مخالفان سیاسی شان را وابسته به دشمن بدانند، نه با واقعیت منطبق است و نه با دین و ایمان و تقوایی که آقایان مدام دم از آن می زنند و غیر از خود را مسلمان هم نمی دانند!
واقعا اگر موسوی، هاشمی و خاتمی که 24 سال از 30 سال کل نظام را رییس دولت جمهوی اسلامی بوده اند مهره دشمن هستند و البته ملی مذهبی های حاکم بر دولت موقت نیز مشمول این اتهام اند، آیا معنایش این نیست که به جز چهارسال اخیر و چند ماه در زمان شهیدان رجایی و باهنر، کشور توسط دشمنان اداره می شده است؟! آیا وقتی فرمانده کل سپاه پاسداران در زمان جنگ و سالها بعد از آن به دلیل آنکه طرح برگزاری انتخابات توسط یک کمیسیون ملی را پیشنهاد کرده است، بلافاصله به همین اتهام از سوی راستی ها، صراحتاً و علناً "مهره دشمن" نامیده می شود دیگر کسی می تواند در این کشور به تهمتی چنین گزاف دچار نشود؟
دیروز خبری منتشر شد مبنی بر اینکه یکی از چهره های سیاسی- نظامی جناح راست در دانشگاه امام صادق (ع)، معترضان خیابانی را عوامل سیا و موساد و ساواک و سازمان مجاهدین(منافقین) نامیده و گفته است که آنها با خانواده هایشان در تهران زندگی می کنند و جالب اینجاست که همین شخص تعداد معترضان خیابانی در تهران را 2 میلیون نفر می داند!
به راستی اگر در تهران سازمان های جاسوسی آمریکا و اسراییل و نیز عوامل ساواک و منافقین ، دو میلیون نیروی میدانی دارند(که ندارند)، آیا نباید گفت که پایتخت رسما اشغال شده است؟!
بله، در هر کنش و واکنش اجتماعی و سیاسی، خارجی ها می کوشند از وضعیت به وجود آمده به سود خود استفاده کنند ولی این بدان معنا نیست که آن کنش گران داخلی داخلی، وابسته به خارجی ها هستند.
به عنوان مثال رسانه های بیگانه بنا به ماموریت شان سعی هدایت تحولات داخلی به سمت و سوی مطلوب خود دارند. آنها، قطعا دلشان به حال ما نسوخته و دولت انگلیس، میلیون ها دلار خرج بی بی سی فارسی نمی کند تا مردم ایران به نان و نوایی برسند بلکه طبیعتا این شبکه به دنبال منافع دولت متبوع خود است.
اما این بدان معنا نیست که بی بی سی مردم را به خیابان ها آورده است. به راستی اگر بی بی سی و صدای آمریکا و چند سایت فیلتر شده توانسته اند این حجم بزرگ از جمعیت را آن هم در پایتخت سازماندهی کنند و به خیابان ها بکشانند مسوولان باید خطر و بحران را بسیار بزرگتر از آنچه هست قلمداد کنند زیرا باید از خود بپرسند که چه اتفاقی در داخل رخ داده که این همه جمعیت با یک اشارت رسانه های بیگانه چنین تحرکاتی را انجام می دهند؟!

اما واقعیت این است که مردم به دعوت بیگانگان و رسانه های آنها بی توجه اند، خاصه بیگانگانی مانند انگلیس که به گواهی تاریخ ، در خیانت پیشگی و نیرنگ و نفاق اش تردیدی وجود ندارد.

حداکثر کاری که رسانه های بیگانه می توانند بکنند، این است که بر آتش افروخته شده هیزم بریزند و از آب آلوده شده، ماهی بگیرند والا آنها در طول سالهای بعد از انقلاب، همواره مردم را دعوت به نافرمانی و تجمع و آشوب کرده اند ولی هرگز موفق نبوده اند.

بنابراین اول باید آبی آلوده شود تا بیگانه ای بتواند از آن ماهی بگیرند و آتشی باید در داخل افروخته شود تا هیزمی بر آن بیفزایند والا توان و نفوذ بیگانگان و رسانه هایشان در آن به حدی نیست که بتوانند خود راسا آتش بپا کنند که اگر می توانستند در طول این سی سال می کردند. آنها حداکثر هنرشان سوءاستفاده از شرایط موجود و تشدید بحران به وجود آمده است و لاغیر.
بنابراین معترضان را سیایی و موسادی و ساواکی خواندن و سیاستمداران مخالف را عوامل غرب و اسراییل نامیدن، یا نشانه بی تقوایی است یا از ناآگاهی و جهالت سرچشمه می گیرد.
جالب اینجاست کسانی به فضای اتهام زایی در جامعه دامن می زنند که از یک سو خود را تابع ولایت فقیه می دانند و از سوی دیگر رهنمودهای رهبر انقلاب مبنی بر احتراز از ایجاد فضای اتهام و توهین در جامعه را نادیده می گیرند و تو گویی که در قبال دستورات ولی فقیه نیز قائل به تفکیک اند و تنها بخشی از آن را اجرا می کنند!
راستگرایان افراطی هر کس را که همانند آنها فکر نمی کنند و در کلیشه های فرسوده شان جای نمی گیرد را دشمن و عامل دشمن می خوانند، توهین و تحقیرش می کنند و در منکوب کردنش، هیچ حد و مرزی از قانون و شرع و اخلاق و وجدان را به رسمیت نمی شناسند.
عملکرد آنها در هجمه و تهاجم به غیر خودی هایشان یادآور سیاست بوش در جنگ ادعایی اش علیه تروریسم است که گفته بود "هر کار با ما نیست علیه ماست"؛ اینان نیز چنین اند و هر سیاستمدار و رسانه ای که همسو و همنوا با آنها نباشد، از دیدگاه هاشان در جبهه دشمن است و حد میانه ای وجود ندارد.

این بزرگترین آفتی است که جامعه سیاسی ایران اکنون بدان آلوده است و البته تبعات سهمگین آن را همه روزه شاهد هستیم و معلوم نیست تا چه زمانی پروژه دشمن سازی از دوستان و مردم به پایان خواهد رسید؟!
*سردبیر عصرایران

گرگها خوب بدانند...آهنگی با شعر زهرا رهنورد

گرگها خوب بدانند در این ایل غریب / گر پدر مرد، تفنگ پدری هست هنوز……گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند / توی گهواره چوبی پسری هست هنوز……آب اگر نیست نترسید، که در قافله مان / دل دریایی و چشمان تری هست هنوز….

بغض فرزند حاج همت شكست؛ كسانی ارث شهدا را می‌خواهند كه معلوم نیست تا حالا كجا بوده‌اند!


تابان: مهدی همت، فرزند شهید حاج محمد ابراهیم همت، فرمانده پرافتخار لشكر 27 محمد رسول الهی(ص)، در خصوص درس شهدا برای جامعه امروز و این كه اگر شهدا امروز بودند، چگونه عمل می كردند، گفت: هر گوشه از زندگی شهدا، دارای درس های بزرگی است.وی كه در آخرین روز هفته دفاع مقدس با خبرنگار "آینده" گفتگو می كرد، اظهار داشت: خود حاج همت در روز آخر به مادر من گفته بود، تو را در جامعه ای می گذارم و می روم كه در بین هزار نفر، یك مرد هم پیدا نمی كنی. این نشانه آینده نگری شهداست و آن ها به نظر من امروز را دیده بودند كه از خدا شهادت خود را خواسته بودند. من اعتقاد ندارم حاج همت تك بود، بلكه اعتقاد دارم آدم های زیادی شبیه حاج همت هنوز در این كشور و همین جامعه زنده هستند، اما خانه نشین هستند. نمونه آن ها شهید حاج داوود كریمی بود، با آن سابقه و آن رشادتها كه خانه نشین شد و مورد آزارهای شدیدی قرار گرفت و سرانجام مظلومانه از دنیا رفت.
مهدی همت گفت: اگر شهدا بودند، كارهایی كه الان به نام سپاه انجام می شود، انجام نمی دادند. حاج همت تمام زندگی اش امام بود و آرزو داشت در جامعه ای كه نفس امام نیست، نباشد. حرف امام هم این بود كه سپاه حق ندارد نه در سیاست و نه در اقتصاد دخالت كند. این یكی از آینده نگری های مهم امام بود كه می توانست مانع ضربه به كشور شود. این بهانه هایی هم كه الان آورده می شود كه ما مجبور بودیم و غیره، توسط شهدا از این حرفها بیان نمی شد. هر جا كه خلاف اصولشان عمل می شد، كنار می كشیدند.فرزند شهید همت با انتقاد از نحوه معرفی سرداران شهید در جامعه گفت: الان حدود 200 سایت مختلف در اینترنت نظیر سایت آوینی و لشكر 27 و.. وجود دارد كه به معرفی سرداران شهید از جمله حاج همت می پردازند؛ اما همه مطالبشان را از روی هم كپی كرده اند و اگر مطالب مستقل آن ها را جمع كنید، دو صفحه هم نمی شود كه البته علت هایی پشت آن هست. آقای حاتمی كیا به من می گفت، من آرزو دارم درباره حاج همت فیلم بسازم، اما به من اجازه نمی دهند. به قول ایشان حاج همت متولی زیاد دارد.
فرزند فرمانده شهید لشكر محمد رسول الله،(ص) با انتقاد از نحوه انتشار آثار در مورد پدرش گفت: اولین كتابی كه در مورد خاطرات و زندگی شهید همت منتشر شد، كتاب حكایت سرخ است كه از ابتدا تا انتها پر از تحریف و دروغ است. این كتاب با هزینه بیت المال در مدارس كل كشور پخش شد وقتی هم كه از نویسنده پرسیدیم این ها را بر چه اساسی نوشتی؟ گفت، از اسناد سپاه استفاده كردم. وی افزود: این كتاب در تحریفی كامل عنوان كرده زمانی كه مهدی به دنیا آمد، هر چه به شهید همت گفتیم بیا، نیامد. هر چه نامه نوشتیم و از او خواستیم، شش ماه شد نیامد و نامه داد: چقدر می گویید بیا و این كتاب عنوان كرده، پدرم گفته پسرم را همانند علی اصغر حسین لباس جنگ بپوشانید و آرپی جی به كمر به جبهه های حق علیه باطل بفرستید. در حالی كه بچه هایی كه كنار حاجی بودند، نقل می كنند نشسته بودیم كه ناگهان بدون این كه باخبر باشد، به دل حاجی افتاد كه فرزندش به دنیا آمده كه سجده شكر به جا می آورد و پس از تماس با منزل، خود مثل را به سرعت می رساند و با وجود آن كه پدر بزرگم در گوش من اذان گفته بود، خود در گوشم اذان می گوید. حالا ببینید كه این ها حقایق را از زمین تا آسمان عوض كرده اند. ما سال 70 پس از پیگیری های زیاد توانستیم جلوی پخش این كتاب را بگیریم.

وی گفت: صداقت و اخلاص و مظلومیت حاج همت بود كه او را در دل ها بزرگ كرد. او با این كه فرمانده جنگ بود، خود به شناسایی می رفت و به خط اول می رفت و این ویژگی ها بود كه افراد می گویند با نگاه به چشمانش، عاشقش می شویم. امثال شهید همت، باكری، زین الدین، خرازی و حاج احمد متوسلیان این گونه بودند، اما متأسفانه گویی عده ای نمی خواهند جوانان ما با شهدا آشنا شوند. لذا الان وقتی از جوانان بپرسیم، شهید همت را نمی شناسند و فقط اسمش را شنیده اند. اما زندگینامه كسی مثل مل گیبسون، هنرمند خارجی را بلدند.وی گفت: البته كتابهای خوبی هم درباره شهدا چاپ شد، توسط نویسندگانی نظیر آقای حسین بهزاد، یا گلعلی بابایی، اما اشكال كار اینجا بود كه جلساتی گذاشتند و گفتند شهدا اسطوره هستند. غافل از این كه اسطوره یعنی افسانه، یعنی غیرواقعی، در حالی كه قرآن از این افراد به عنوان اسوه یاد می كند و خدا افرادی را به عنوان اسوه و نشانه در زمین قرار داده تا بنده های بهانه گیر آنها را ببینند و دیگر نتوانند بهانه بگیرند. به اعتقاد من شهدا اسوه بودند، نه اسطوره.
وی با انتقاد از رویكرد مسئولان نسبت به خانواده شهدا گفت: من بارها به سپاه و لشكر 27 مراجعه كردم و درخواست كردم كه از پدرم نوار و فیلم بدهید، اما به بهانه های مختلف گفتند كه نداریم یا اسناد جنگی است.برخلاف آن چه برخی فكر می كنند، ما به عنوان خانواده شهید همت فقر هم كشیده ایم؛ و زمانی حتی نمی توانستیم یك بخاری برای منزل بخریم. در حالی كه تصورات اشتباهی در جامعه در خصوص خانواده شهدا و به خصوص كسی كه كلی بزرگراه و خیابان به نامش هست و عكس او در همه جا نصب شده، وجود دارد.
من شنیده ام كه در پایگاه های بسیجی تهران گفته شده كه مهدی همت به خاطر بزرگراه همت شكایت كرده و 5 میلیارد به او داده اند. من دلم از این می سوزد كه چرا بچه های مذهبی این حرفها را می زنند؟ گویا دیگرانی كه ظاهر دیگری دارند، بیشتر حرمت شهدا را دارند.وی در خصوص برخی شایعات بعد از انتخابات در خصوص برخورد با خانواده برخی شهدای مشهور گفت: البته شایعات زیادی هم مطرح شد، از جمله گفتند دختر شهید همت را دستگیر كرده اند، در حالی كه شهید همت دختر ندارد. ولی برخی اتفاقات هم افتاد كه متأسفانه شایعه نبود. مثلاً در اولین تظاهرات سكوت در اصفهان بعد از این كه اعلام می شود فرزند و همسر شهید همت در جمعیت حضور دارند، برادر كوچكتر من را مضروب می كنند و سه بار تلاش می كنند او را دستگیر كنند كه دو بار مردم او را نجات دادند و بار سوم یكی از ماموران نیروی انتظامی او را نجات می دهد و به پهلوی مادرم چنان با باتوم ضربه وارد كردند كه ما تا نیمه شب در بیمارستان بودیم تا كلیه اش خونریزی نكند. به یكی از دوستان می گفتم همیشه به هیات می رویم، روضه پهلوی شكسته حضرت فاطمه را گوش می كنیم، اما اكنون به پهلوی مادر خودمان این گونه ضربه وارد می كنند. مهدی همت ادامه داد: چند روز بعد یك روز صبح من خواب بودم كه مادرم با نگرانی آمد و گفت نیروهایی بی سیم به دست آمده اند. من متاسفم كه به عنوان فرزند شهید همت در نظام جمهوری اسلامی مجبور به انجام این كار شدم و آن روز فرار كردم. بدترین حس زندگی ام برایم پیش آمد. این فرار تا بعدازظهر ادامه داشت و من به خیلی جاها اطلاع دادم. اما به مادرم گفتم هر اتفاقی بیفتد، دیگر مهم نیست و من می خواهم به خانه برگردم و آن روز به هر نحوی قضیه فیصله پیدا كرد. البته بعداً برخی با ما تماس گرفتند و عذرخواهی كردند و گفتند كه از طرف ما نبوده است.وی در پاسخ به این سوال كه چرا شما به عنوان خانواده شهدا وارد عرصه سیاسی و انتخابات شدید، در حالی كه بغض كرده بود، اظهار داشت: من برای این سوالها جواب دارم. ما شهید همت را از كتابها نشناخته ایم. بلكه خون او در رگهایمان جریان دارد او را از طریق خاطرات مستقیم نزدیكانش شناخته ایم. لذا چهارچوبی از شهیدمان داریم و می دانیم اگر شهیدمان الان بود، به كدام سو می رفت.

وی با انتقاد از برخی فضاسازی ها علیه فرزندان شهدا گفت: 124 هزار پیامبر داشتیم كه از بین همه آن ها، تنها پسر نوح گمراه شد. حالا ما در این كشور 124 شهید بزرگ داریم و می گویند فرزندان همه این ها پسر نوحند. مگر می شود هم ما، هم خانواده باكری، هم فرزندان داوود كریمی و حاج عباس كریمی و جهان آرا و تندگویان و... همه پسر نوح باشیم؟ همه ما راه كج رفته ایم و از مسیر خارج شده ایم و پدرانمان را نشناخته ایم؟مهدی همت گفت: ما امتحان خود را زودتر از این ها پس داده ایم و برای نظام دل سوخته ایم و ماییم كه یتیم شده ایم و درد كشیده ایم و برای نظام شهید داده ایم، گویا الان شهدا وارثانی پیدا كرده اند كه معلوم نیست تا به حال كجا بوده اند و ارث هم طلب می كنند!وی در حالی كه بغض كرده بود، به حكایت برخورد امام علی(ع) با دو زن كه مدعی مادری كودكی بودند، اشاره كرد و گفت: وقتی امام علی(ع) فرمودند بچه را نصف می كنیم، مادر واقعی بچه كنار كشید. این اتفاق برای ما هم افتاده است و ما به همین دلیل الان سكوت كرده ایم و كنار كشیده ایم، اما بعد از این همه سكوت ما شده ایم بچه نوح؟اگر انتخابات درست برگزار شده، چرا به دیگران اجازه ندادند در تلویزیون حاضر شوند؟ وی در پاسخ به این سوال كه آیا پس از برخوردهای نامناسب از شما دلجویی شده یا خیر، این موضوع را رد كرد و گفت: ما تهدید شدیم، اما از ما دلجویی نشد.فرزند شهید حاج همت در پاسخ به این سوال كه به اعتقاد شما راه حل اصلاح امور چیست گفت: راه حل كه زیاد است، اما مشكل این است كه گوش شنوا نیست.وی افزود: راه حل اصلی صداقت با مردم است. هیچ دولتی با مردم خود بدرفتاری نمی كند.اولین كار این است كه با صداقت با مردم صحبت كنند. اما آقای رئیس جمهور گویا می خواهند دروغی را با دروغ دیگر می پوشانند.
مرجع: آينده

خبر فوری : آژیر قرمز در تهران ! روز شنبه سپاه سیستم جدید ارسال پارازیت خود را با قدرت بالای 1 گیگاهرتز در تهران تست میکند

خبرهای موثق رسیده از یکی از کارمندان شرکت مخابراتی صا ایران ( وابسته به سپاه ) حاکی از آن است که سیستم مجهز روسی ارسال پارازیت كه اغلب در جنگ هاي مدرن الكترونيك براي اختلال در رادارها استفاده مي شود با تغییرات غیر استاندارد صاایران به قدرت بالایی برای ارسال امواج دست یافته است . در اين سیستم اسيلاتورهايي در پهناي باند مايكروويو استفاده شده كه تمامي كانال هاي ماهواره اي را دچار اختلال میكند قدرت باندهاي ارسال شده بالاتر از قدرت امواج مايكروويو يعني از 1 تا چند گیگا هرتز است ! که اثرات سوء براي بدن انسان و موجودات زنده دارد . از بين رفتن تعادل دماي بدن، براي انسان مرگ آور است و بيشتر از يك بمب اتمي براي افراد خطرناك است . یادآور میشود که این کارمند صا ایران درباره مضرات این امواج و جلوگیری از آسیبهای مرگ آور که منجر به سرطانهای خونی و هورمونی ( عقیم شدن ) انسان میشود . اعلام کرد که این تست از ساعت 11 صبح روز شنبه قرار است در یکی از مناطق جنوبی تهران که محل دقیق آن به ما هنوز اعلام نشده به مدت 15 ساعت انجام میشود . که تنها راه جلوگیری از عوارض این تشعشعات خروج از منطقه تست یعنی جنوب شهر است .

منبع: http://vataneyhasteaman.wordpress.com

استارت دانشگاه ها بدون احمدی نژاد

سرمایه : محمود احمدی نژاد امسال نیز همچون سال گذشته در آیین نمادین آغاز سال تحصیلی جدید در دانشگاه ها، که در دانشگاه تهران برگزار می شود، حضور نیافت. با این تفاوت که اگر سال گذشته معاون اول خود (پرویز داوودی) را به نمایندگی از خود به این مراسم فرستاده بود، امسال از اعزام نماینده نیز پرهیز کرد. دو نفر از وزرای کابینه وی (کامران دانشجو و مرضیه وحیدی دستجردی) با تاخیری دوساعته، در حضور روسای دانشگاه ها و البته در غیبت دانشجویان در تالار علامه امینی این دانشگاه سخنانی را ایراد و از تلاش علمی برگزیدگان برتر کنکور سراسری 1388 با اهدای لوح تجلیل کردند.
دیروز دانشجویان معترض که اجازه حضور در این مراسم را نیافته بودند، ضمن تجمع در مقابل کتابخانه دانشگاه تهران، شعارهایی در انتقاد از وضع موجود و حمایت از برخی نامزدهای انتخابات دهم ریاست جمهوری سردادند که با واکنش نیروهای حراست و انتظامات دانشگاه و صف کشیدن آنها مقابل محوطه کتابخانه مرکزی مواجه شد. در سال های اخیر دانشجویان حق ورود به مراسم آغاز سال تحصیلی جدید در دانشگاه ها را نیافتندو حضار صرفاً با دعوت مقامات دولتی، امکان حضور در این مراسم را پیدا می کردند. دانشجویان معترض که شمار آنها به حدود دوهزار نفر می رسید، درحالی که شعارهایی سرمی دادند، تجمع اعتراضی خود را از مقابل دانشکده هنرهای زیبا آغاز کردند و با عبور از مقابل دانشکده های مختلف مقابل کتابخانه مرکزی این دانشگاه ایستاده و شعارهایی سردادند. در حالی که تعدادی از نیروهای امنیتی و انتظامی از رفت و آمد خودروها در خیابان 16 آذر جلوگیری می کردند تعداد دیگری از این نیروها در خیابان های اطراف دانشگاه مستقر شدند. معترضان در حالی که نمادهای رنگی از جمله پلاکارد، دستبند و بادکنک های سبز به همراه داشتند همچنین پلاکاردهایی حاوی خوشامدگویی به وزرای دولت را به زیر کشیدند که البته با تشویق های ممتد دانشجویان حاضر در آنجا همراه بود. همزمان با این جریان، حدود 50 دانشجوی هوادار دولت، ضمن دردست داشتن پلاکاردهایی، شعارهایی علیه شعارهای این دانشجویان سر دادند که با پاسخ های متقابل دانشجویان معترض مواجه شد. دانشجویان تجمع کننده تا ساعت30: 11 مقابل تالار به تجمع خود ادامه دادند و سپس به سمت سر در دانشگاه تهران حرکت کردند و پس از آن به تجمع دو ساعته خود پایان دادند.بر اساس گزارش مرکز اطلاع رسانی تهران بزرگ «ناجا» دیروز دانشجویی بازداشت نشد . این تجمع در حالی برگزار شد که مدیرکل روابط عمومی دانشگاه تهران پیشتر درباره برگزاری مراسم گشایش دانشگاه ها در سال 88 گفته بود: «این مراسم قطعاً ششم مهر ماه برگزار می شود و جهت حضور رئیس جمهور هماهنگی های لازم با دفتر ریاست جمهوری صورت گرفته است.» همچنین دبیر هیات نظارت بر تشکل های دانشجویی در دانشگاه تهران دیروز همزمان با وقوع این تجمع تاکید کرد این دانشجویان مجوزی از سوی دانشگاه ندارند. نوروزی در گفت وگو با ایسنا در این باره گفت: «هیچ کدام از تشکل های رسمی دانشگاه تهران برای برنامه امروز تقاضایی نکرده بودند و درخواست مجوز برای تجمع نداشتند.» یکشنبه هفته جاری نیز غلامعلی حداد عادل که عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران است، در هنگام خروج از دانشگاه مورد اعتراض جمعی از دانشجویان قرار گرفته و دانشجویان معترض علیه او شعارهایی سر دادند. حدادعادل اخیرا درباره رویدادهای بازداشتگاه کهریزک گفته بود: «کشته شدن سه نفر در کهریزک مساله مهمی نیست.»وزرای دولت چه گفتندکامران دانشجو وزیرعلوم، تحقیقات و فناوری در سخنانی با تاکید بر هماهنگی میان نظام تحقیقاتی و پژوهشی دانشگاه با نیازهای اساسی کشور گفت: «افزایش برنامه ریزی شده ظرفیت پذیرش دانشجو، تدوین رشته های خاص با استفاده از پتانسیل های جغرافیای کشور، بازبینی در تدوین و پالایش علوم انسانی با استفاده از ذخایر فکری حوزه های علمیه و دانشگاه ها و شناسایی موضوعات بکر در سطح منطقه و جهان که ما می توانیم در آن قطبیت پیدا کنیم از اولویت های وزارت علوم است.» دانشجو درخصوص رابطه دانشگاه و سیاست گفت: «بدیهی است که دین اسلام فارغ از امور اجتماعی و اجتماع جدای از سیاست نیست و به بیان ماندگار شهید مدرس که «سیاست ما عین دیانت ماست»، دانشگاه و دانشگاهیان همواره به عنوان روشنفکران پیشتاز در تحولات اجتماعی، در تاریخ تحولات ایران اسلامی پرچمدار روشنفکری دینی بودند و نقش ممتاز خود را در انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و سازندگی کشور به خوبی ایفا کردند.» وی افزود: «بدیهی است دانشگاهیان اکنون نیز به طریق اولی در صحنه های سیاسی کشور حاضرند و همچنان دین خود را به انقلاب اسلامی ادا کرده و خواهند کرد.» تغییر روسای دانشگاه ها مدنظر نیست دانشجو در حاشیه مراسم نمادین آغاز سال تحصیلی جدید در دانشگاه ها، با تاکید بر اینکه بحث کرسی های آزاداندیشی بین دانشجویان و اساتید باید در فضایی مملو از انس و الفت صورت گیرد، افزود: همه باید بتوانند نقد مخالف را گوش دهند و در این فضا می شود عمل کرد. وی درباره تغییر روسای دانشگاه ها نیز اظهار کرد: «هیچ تغییری در خصوص روسای دانشگاه ها مد نظر نیست.» وی با اشاره به استعفای برخی معاونان وزارت علوم نیز گفت: «استعفایی در کار نیست بلکه طبق عرف در کارهای اجرایی، وقتی وزیر عوض می شود معاونان برای آنکه دست وزیر جدید باز باشد، استعفای خود را ارائه می دهند البته دکتر کبکانیان و دکتر لطفی به من گفتند تا زمانی که شما بخواهید ما کار می کنیم.»دانشجو همچنین درباره حوادث کوی دانشگاه گفت: «حوادث کوی دانشگاه را مقام معظم رهبری کاملاً مشخص کردند که چگونه پیگیری شود و الان نیز پیگیری می شود ولی نکته ای که ایشان فرمودند این بود که دانشگاهیان و دانشجویان نباید از اصل قضیه که دشمن برای ما طراحی کرده و براندازی بود غفلت کنند.» وی در عین حال تاکید کرد: «در این باره اگر تخلفاتی نیز صورت گرفته، باید با آن در دانشگاه و هر جای دیگر برخورد شود.» ضرورت تحمل نقد حجت الاسلام محمدیان رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها نیز با بیان اینکه امروز دانشگاه ها در کنار فعالیت های خوبی که دارند نیازمند کار بزرگی همچون جهاد فرهنگی هستند، گفت: «کسانی که تحمل نقد را ندارند قطعاً نمی توانند در جهاد فرهنگی موفق باشند.» وی با اشاره به سه بحث جهاد اکبر، جهاد اصغر و جهاد کبیر گفت: «جهاد با فعالیت های عادی کاملاً متفاوت است و کار هرکسی نیست و اراده فولادین، عزم راسخ و همت بلند می طلبد؛ کسانی که توکل واقعی به خداوند ندارند وقتی عرصه سخت می شود بلافاصله میدان را ترک می کنند.» وی گفت: «کسانی که سعه صدر و ظرفیت شنیدن حتی حرف مقابل را دارند می توانند در عرصه جهاد علمی و فرهنگی موفق باشند.» فرهاد رهبر: دیکتاتوری، مانع جدی پیشرفت علمی کشور فرهاد رهبر رئیس دانشگاه تهران، با اشاره به موانع پیش رو تولید علم در کشور، موانع فرهنگی را از مهم ترین آنها عنوان کرد و گفت: «نباید اجازه دهیم صاحبان خرد و اندیشه منزوی شوند و باید رسم تکریم و روح قدرشناسی از صاحب نظران را در کشور نهادینه کنیم.» وی با اشاره به موانع فرهنگی موجود، از جمله این موانع را گسست تاریخی عنوان کرد و گفت: ایران پیشکسوت علوم انسانی در جهان و دارای ذخایر غنی است که نباید از آن غافل شد ودر این راستا نباید هویت ملی خود را گم و گذشته خود را فراموش کنیم. وی عنصر عدم اعتماد به نفس را از دیگر موانع فرهنگی عنوان کرد و گفت:« اگر این اعتماد به نفس در سطح ملی و گروهی در جامعه علمی و دانشگاه ها ایجاد شود، منجر به ایجاد نشاط علمی در کشور خواهد شد و در واقع این موضوع در نهایت منجر می شود که مرجعیت علمی منطقه و جهان را در دست گیریم بنابراین باید روحیه یأس و ناامیدی را فراموش کنیم.»رئیس دانشگاه تهران با اشاره به بحث حجاب معاصرت، گفت: «ما مشکل حجاب معاصرت داریم و به اندیشمندان و دانشمند ان معاصر و در قید حیات خود، توجه نمی کنیم اما به محض اینکه از دنیا بروند بنیادی برایشان تاسیس می کنیم.» وی ادامه داد: «باید از نظریه پردازی و نظریه پردازان تقدیر کنیم و نباید اجازه دهیم صاحبان خرد و اندیشه منزوی شوند و باید رسم تکریم و روح قدرشناسی از صاحب نظران را در کشور نهادینه کنیم و در این راستا همه ابزار ملی باید در این جهت کمک کنند.» رهبر با بیان اینکه باید عرف تبادل علمی و کارگروهی را در دانشگاه ها نهادینه کنیم، تصریح کرد: «متاسفانه ما امروز گروه های آموزشی و پژوهشی داریم اما در آن کار گروهی انجام نمی شود در حالی که باید بین گروه ها، دانشکده ها و دانشگاه ها کار گروهی نهادینه شود تا موانع فرهنگی از سر راه پیشرفت علم و دانش کشور برداشته شود.» رئیس دانشگاه تهران در ادامه سخنانش تاکید کرد: «باید تحجر و سنت زدگی را کنار بگذاریم و در این زمینه باید نو بیندیشیم و نوآوری داشته باشیم.» به گفته وی، تعادل، عقلانیت و انصاف در مباحث علمی و غنا بخشیدن به سنت، نقد آرا و نهادینه کردن مناظرات علمی و نظریه پردازی و پرهیز از دیکتاتوری در القای نظر، یکی دیگر از موانع جدی فرهنگی در راه پیشرفت علم و دانش است. رئیس دانشگاه تهران رعایت ادب در استفاده از آزادی و ترویج آزادی بیان منتهی به منطق و اخلاق و همچنین پرهیز از سیاست زدگی را موثر در رفع موانع پیش رو تولید علم در کشور بیان و خاطرنشان کرد: عده ای صحبت از آزادی دارند اما آزادی را با هرج و مرج علمی و فکری مقارن کرده و از نوعی از آزادی دفاع می کنند که در آن به هیچ وجه منطق علمی نهفته نیست. رئیس دانشگاه تهران تکرار خود و ترجمه غرب را یکی دیگر از موانع فرهنگی عنوان کرد و گفت: «پایان نامه و گزارشات علمی از منابع قبلی کپی می شود در صورتی که باید مکانیسمی تعبیه شود که از تکرار خود جلوگیری شود.» به گفته فرهاد رهبر، فقدان طلب و تقاضا مانع دیگر فرهنگی است که منجر به جلوگیری از پیشرفت علم در دانشگاه ها می شود. فرهاد رهبر در ادامه سخنانش با طرح سوالی تاکید کرد: «در کجا از تصمیم گیری های خود و کشور از نظریه پردازان علوم انسانی استفاده می شود، وزارت مسکن چقدر در طراحی، ساخت و معماری شهری از صاحب نظران و نظریه پردازان دانشگاهی استفاده می کند تا بتواند دانش دنیا را در جریان زندگی مردم جاری کنند.» وی با اشاره به موانع موجود گفت: «برای رفع موانع باید ظرفیت ها و توانمندی های موجود را بشناسیم و از نیازهای خود آگاهی داشته باشیم و آنها را به دقت شناسایی و تولیدات جهانی را رصد کنیم تا مرجعیت علمی را در جهان به دست بیاوریم.» رهبر با تاکید بر جذب و نگهداری نخبگان، تصریح کرد: «در این زمینه باید چهار کار ساده انجام دهیم که شامل رعایت احترام و شأن نخبگان، تامین نیازهای معیشتی، تامین نیازها برای کارهای پژوهشی و حراست از دستاوردهای علمی و جلوگیری از سرقت علمی و نهادینه کردن مالکیت فکری می شود.» رشد علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران محمدباقر لاریجانی رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران با تشریح جایگاه علمی ایران در عرصه بین المللی، از 10 برابر شدن میزان انتشارات علمی کشور طی 10 سال گذشته و پنج برابر شدن تولیدات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران در بین سال های 2004 تا 2008 خبر داد.

یک مقام قضایی جمهوری اسلامی از صدور رای دادگاه علیه شماری از بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات خبر داده است.

توصیه‌ها و هشدارهایی از دکتر حسین ابراهیمی‌مقدم روان‌شناس و مدرس دانشگاه – دکتر مجید سلطانیتجاوز جنسی و پس‌لرزه‌های روانیتابستان ۱۲ سال پیش، حوالی همین روزها بود که غلامرضا خوشروی کوران کردیه که رسانه‌ها به او «خفاش شب» می‌گفتند، در تهران به دار مجازات آویخته شد. پس از اعدام او، بارها در مطبوعات کشورمان، روان‌شناسان به موضوع تجاوز و ریشه‌های آن از منظر روان‌شناسی نگاه کردند اما کمتر کسی از منظر قربانیان به این موضوع نگاه کرد و کمتر کسی کوشید تا به بازماندگان آن فاجعه کمک کند دوباره با ذهن و روانی سالم به زندگی برگردند. در دوازدهمین سالگرد اعدام خفاش آن شب‌های تهران، از دکتر حسین ابراهیمی‌مقدم، روان‌شناس و مدرس دانشگاه، خواسته‌ایم تا به آن موضوع قدیمی از این زاویه جدید، نگاه مجددی بیندازد…سلامت : آقای دکتر! اگر موافق باشید، بحث را به صورت کلاسیک از «تعریف» شروع کنیم.بله، تجاوز جنسی در تعریف، عبارت است از تجاوزی که منظورش صرفا آمیزش جنسی نیست و معمولا با قدرت جسمی یا به زور جسمی صورت می‌گیرد و بیشتر در اثر میل به سلطه‌جویی یا تحقیر فرد مورد تجاوز رخ می‌دهد و می‌شود گفت که بیشتر یک عمل خشونت‌آمیز است تا یک عمل جنسی. سلامت : با این اوصاف، فرد متجاوز باید شخصیتی پرخاشگر داشته باشد؛ درست است؟به هر حال، یک رفتار جنسی طبیعی است ولی از طرفی، دارای حالت‌های ضد اجتماعی هم هست.در بیشتر موارد می‌بینیم که مرد تجاوزگر شخصی است که برای قربانی آشناست واکثر تجاوزهای جنسی از پیش طراحی می‌شوند و بیش از نیمی از آنها در منزل خود قربانی اتفاق می‌افتد.در برخی موارد (مخصوصا در مواردی که قربانی خردسال یا نابالغ است) شاید قربانی ابتدا گمراه شده و سپس مورد تجاوز قرار گیرد ولی اگر فرد قربانی تمایلی‌ نشان ندهد، به احتمال زیاد این عمل با زور و تصرف انجام می‌شود. سلامت : آیا روی تجاوزگران مطالعه‌ای روان‌شناختی صورت گرفته که بدانیم از نظر روان‌شناسی، آنها چه ویژگی‌هایی دارند؟بله؛ بیشتر متجاوزان از لحاظ اجتماعی‌اقتصادی در رده‌ای پایین هستند و معمولا آدم‌هایی کم‌هوش، کم‌سواد و کم‌درآمد هستند. همان‌طور که گفتم بیشتر تجاوزها دارای نقشه قبلی هستند و در بسیاری از موارد از لحاظ آماری می‌بینیم که این امر با همسایگان رخ می‌دهد و عمدتا در شهر‌های بزرگ و شبانه اتفاق می‌افتد. به هر صورت، این عمل ممکن است در خیابان‌ها، در شب، در یک اتومبیل، در پارکینگ یا مغازه بزرگ، در آسانسور، راهروی ساختمان و یا موقعیت‌های دیگر که قربانی شانس کمتری برای فرار دارد، انجام گیرد. گاهی تجاوزگر با تظاهر به اینکه حامل چیزی است ممکن است وارد خانه یا آپارتمان قربانی ‌شود و … سلامت : قربانیان تجاوز معمولا از چه گروه‌هایی هستند؟هر کسی می‌تواند قربانی باشد؛ از کودکان و بالغان مذکر گرفته تا سالمندان؛ اما زن بودن، جوان بودن، بیوه بودن، بی‌قید بودن و داشتن رفتاری اغواگرانه و نمایشی، احتمال وقوع این امر را افزایش می‌دهد. سلامت : از لحاظ روانی آنچه خیلی مورد توجه روان‌شناسان است، این نکته است که بسیاری از قربانیان روی این قضیه سرپوش می‌گذارند؛ درست است؟بله؛ واقعیت این است که در اکثر موارد، چنین اعمالی گزارش داده نمی‌شود زیرا در صورت بروز این مساله، انگ بدنامی روی آنها گذاشته می‌شود و در نتیجه مشکلات قربانی افزایش می‌یابد. به همین دلیل معمولا او ناراحتی خود را تحمل می‌کند. شاید هم نمی‌خواهد جنگ و نزاع و درگیری‌های خانوادگی و قومی اتفاق بیفتد و یا از اینکه فردی آشنا را به پلیس معرفی کند، بیم دارد. شاید می‌ترسد که آن فرد تحت تعقیب قرار گیرد، زندانی شود و یا آبروریزی کند و انتقام بگیرد و … لذا این افراد با وجود احساس شرمساری یا ناراحتی یا بدنامی ترجیح می‌دهند خود را پس بکشند؛ نه اینکه وارد ماجرایی شوند که احتمالا موجب سرافکندگی علنی شود. سلامت : خب، این مساله چه تبعاتی برای سلامت جسم و روان قربانی در پی دارد؟ببینید؛ حدود یک‌سوم تجاوزها با کتک زدن همراه است وهر چه روابط یا آشنایی طرفین ماجرا نزدیک‌تر باشد، این ضرب و جرح به صورت وحشیانه‌تری رخ می‌دهد. به نظر می‌رسد زمانی که قربانی سعی می‌کند خودش را از دست تجاوزگر نجات دهد، باز هم صدمه می‌بیند و حتی احتمال خطر مرگ در این نزاع‌ها وجود دارد. اگر هم قربانی تلاش نکند، تجاوزگر تقویت می‌شود و چون قربانی رفتار تجاوزکارانه او را نمی‌پسندد، علاوه بر آسیب جسمانی ممکن است از لحاظ روانی هم آسیب ببیند. از اثرات دیگر تجاوز امکان بارداری است. طبیعی است که این حوادث می‌تواند بر زندگی و روابط زناشویی قربانی تاثیر بگذارد. گاهی قربانی توسط اعضای یک گروه جوان مورد تجاوز قرار می‌گیرد که این می‌تواند آسیب‌زاتر باشد. در نواحی مورد تجاوز گاهی ممکن است آسیب‌های جسمی از قبیل بریدگی‌ها و کبودی‌هایی دیده شود. تهوع و درد شکمی نیز رایج است. زنانی که تجاوز جنسی را تجربه کرده‌اند، این احتمال برایشان وجود دارد که در آینده به درد مزمن لگن خاصره، درد شکم، نشانگان دفع تحریک‌پذیر و بدکاری جنسی دچار شوند. خاطره تجاوزی که با آسیب جسمی همراه است، می‌تواند به بروز انواع بیماری‌ها در زنان منجر شود. به علاوه، قربانیانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند، با خطر ابتلا به بیماری‌های مقاربتی، از جمله ایدز مواجه می‌شوند. تقریبا همه زنان قربانی، تا حدی به اختلال هیجانی یا روانی دچار می‌شوند؛ حتی اگر ابتدا به آن واکنش نشان ندهندیااحساسات خود را انکار کنند و بکوشند به زندگی طبیعی خود ادامه دهند. در برخی موارد نیز آنها به خشم، ترس، احساس عدم امنیت، افسردگی، بی‌خوابی، کابوس، بیزاری از آمیزش جنسی و احساس بی‌حرمتی و فقدان کنترل نفس دچار می‌شوند. سلامت : خب، این حالت‌های روانی تا کی ادامه پیدا می‌کند؟این حالت‌ها ممکن است ماه‌ها یا حتی سال‌ها بعد از تجاوز ادامه پیدا کند و هر رویدادی که تجاوز جنسی را به یاد بیاورد یا قربانی را به این فکر بیندازد که او بر زندگی خود کنترلی ندارد، می‌تواند احساس‌های فوق را حتی بعد از آنکه دیگران فکر ‌کنند که او بهبود یافته است، راه‌اندازی کند و گاهی نیز این مساله به احساس گناه منجر می‌شود. سلامت : ولی بسیاری از قربانیان ممکن است هیچ نقش و اختیاری از خودشان در این قضیه نداشته باشند؛ آیا این احساس گناه در آنها هم ممکن است دیده شود؟واقعیت این است که حتی در چنین شرایطی نیز بسیاری از آنها ممکن است احساس ‌کنند خودشان به نوعی در این امر مسوول بوده‌اند؛ مثلا بعضی زنان قربانی شاید با خودشان بگویند اگر سرسنگین‌تر رفتار می‌کردم چنین نمی‌شد، یا اگر اطمینان حاصل می‌کردم که در و پنجره‌ها را قفل کرده‌ام یا اگر از تنها ماندن با فرد متجاوز پرهیز می‌کردم یا… در نتیجه خیلی از این قبیل افراد نیز ممکن است احساس گناه یا بی‌ارزشی یا کم‌ارزشی کنند. سلامت : اختلالات روانی که معمولا متعاقب این امر اتفاق می‌افتد، چه اختلالاتی است؟ابتلا به اختلال استرس پس از ضربه روانی (PTSD) بسیار رایج است. این اختلال هنگامی به وجود می‌آید که ذهن و بدن در اثر تحریک تجربه آسیب‌زا، از توان افتاده باشند. افسردگی، اختلال وسواس فکری‌یا عملی و سوء مصرف الکل یا مواد مخدر نیز می‌تواند از عوارض روانی این امر تلقی شود. سلامت : همسران این افراد معمولا چه واکنشی نشان می‌دهند؟خب، عده‌ای شاید هیچ‌وقت متوجه نشوند؛ عده‌ای به شدت پرخاشگر و عصبی شده و حتی خطرناک می‌شوند و ممکن است به همسر خود با به فرد متجاوز

'احکام تعدادی از معترضان به نتیجه انتخابات صادر شده است'

یک مقام قضایی جمهوری اسلامی از صدور رای دادگاه علیه شماری از بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات خبر داده است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران - ایسنا - علیرضا آوایی، رئیس کل دادگستری استان تهران، در مصاحبه ای گفته است که دادگاه برای بیست نفر از متهمان حوادث پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری حکم صادر کرده اما این احکام هنوز قطعی نشده است.
به گفته اقای آوایی، متهمان هنوز حق اعتراض و تجدید نظر خواهی از این احکام را دارند و ممکن است آرای صادر شده در دادگاه تجدید نظر قطعی، تبدیل و یا نقض شود.
وی گفته است که به همین دلیل، اطلاع رسانی در مورد اسامی محکومان تا قبل از صدور رای نهایی، غیرقانونی و غیرمنصفانه است.
رئیس دادگستری استان تهران افزود که روند رسیدگی به اعتراضات به آرای فوق آغاز شده و ابراز امیدواری کرد که "در دادگاه تجدید نظر یک بررسی عادلانه و دقیق صورت گیرد و تلاش می شود که پرونده در دادگاه تجدید نظر، بررسی مجدد و تصمیمات قانونی اتخاذ شود."
در پاسخ به سئوالی در مورد برگزاری جلسات دیگری برای محاکمه بازداشتیان حوادث بعد از انتخابات، رئیس کل دادگستری استان تهران گفت که "احتمال می دهم در این خصوص دادگاه های زیادی نداشته باشیم و شاید یکی دو جلسه بیشتر از این دادگاه ها باقی نمانده باشد."
این مقام قضایی افزود که "البته این دادگاه ها با رعایت ترتیبات قانونی برگزار می شود" اما در این مورد توضیح بیشتری نداد و مشخص نکرد که آیا قرار است محاکمات بعدی هم به صورت دستجمعی برگزار و از تلویزیون پخش شود و یا اینکه روش دیگری به کار گرفته خواهد شد.
رئیس کل دادگستری تهران در مورد شمار کسانی که قرار است محاکمه شوند، نوع اتهامات آنان و تاریخ برگزاری دادگاه های بعدی نیز اظهار نظر نکرد.
در انتظار پرونده 'افراد خودسر'
علیرضا آوایی به پرونده "افراد خودسر" نیز اشاره کرد و گفت که "پرونده این افراد باید از دادسراهای عمومی و انقلاب تهران به دادگاه ارسال شود تا رسیدگی به آنها آغاز شود."

رهبر جمهوری اسلامی نحوه برگزاری محاکمات را تایید کرده است
ظاهرا منظور از "افراد خودسر" ماموران دولتی است که گفته می شود به اتهام سوء رفتار با بازداشت شدگان، از جمله ضرب و جرح و قتل شماری از آنان، دستگیر شده اند اما مشخص نیست که آیا در میان آنان، افراد دیگری، از جمله نفرات پلیس ضد شورش، ماموران بسیجی و اعضای گروه موسوم به لباس شخصی ها هم وجود دارند که گفته شده مسئول حمله به تظاهرکنندگان و جرح و قتل تعدادی از آنان و تخریب اموال مردم بوده اند.
به گفته آقای آوایی، پس از تکمیل پرونده و صدور کیفرخواست علیه این افراد، پرونده ها به دادگاه ارسال می شود.
وی گفت هر پرونده ای که به دادسرا ارجاع شود، در دادگاه مطرح و مورد رسیدگی قرار می گیرد و افزود "برای ما فرق نمی کند، چه افراد خودسر و جه دیگران."
پس از اعلام نتیجه مناقشه برانگیز انتخابات ریاست جمهوری در ماه مه (خرداد ماه)، تظاهرات اعتراضی در تهران و شماری دیگر از شهرهای ایران برگزار شد که واکنش خشونت آمیز ماموران دولتی و بازداشت صدها نفر، از جمله شماری از منتقدان دولت را در پی آورد.
تا کنون پنج جلسه محاکمه دستجمعی تعدادی از بازداشت شدگان، از جمله شماری از فعالان سیاسی و منتقدان سرشناس دولت، برگزار و جریان محاکمه از رادیو و تلویزیون دولتی ایران پخش شده است.
در این محاکمات، پس از قرائت کیفرخواست دادستان، که حاوی تحلیل های سیاسی و طرح اتهام هایی در این زمینه بوده است، متهمان سرشناس به اعتراف پرداخته و ضمن قبول کیفرخواست، معمولا اتهام های دیگری را علیه خود و گاه سایر افراد غیر مرتبط با پرونده ها مطرح کرده اند.
این دادگاه ها با انتقاد گسترده تعدادی از روحانیون سرشناس، فعالان سیاسی حقوقدانان و مدافعان حقوق بشر در داخل و خارج ایران مواجه شده که نحوه برگزاری محاکمات، پخش تلویزیونی آنها و اعترافات متهمان علیه خود را مغایر روال قابل قبول دادرسی توصیف کرده و احکام دادگاه را بی اعتبار اعلام کرده اند.
در مقابل، آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، در خطبه های نماز روز عید فطر، این نوع محاکمه و اعتراف متهم به زیان خود را مورد تایید قرار داد هرچند گفت که وارد کردن اتهام علیه افراد غیرمرتبط با پرونده قابل قبول نیست.
در آخرین جلسه محاکمه از این نوع، گفته شد که به منظور رعایت قانون آئین دادرسی کشور، رسانه های همگانی اجازه ندارند اسامی متهمان را منتشر کنند هرچند در کیفرخواست دادستان، مشخصات کاملی از آنان وجود داشت و تلویزیون دولتی هم اعترافات را، البته بدون نشان دادن تصاویر نزدیک از چهره متهمان، پخش کرد.

Tuesday, September 29, 2009

شریفی ها یکصدا: دولت کودتا، استعفا، استعفا

جلال کیهان منش‏

"تا احمدی نژاده، هر روز همین بساطه". این شعاری بود كه دیروز در فضای خیابان آزادی و دانشگاه شریف طنین انداز شد. این شعار نشانگر ادامه یافتن اعتراضی بود که روز قبل از دانشگاه تهران آغازشده و دولت کودتا را هدف گرفته بود. در دانشگاه شریف نیز، حضور كامران دانشجو، وزیر علوم دولت دوم احمدی نژاد خشم جامعه دانشگاهی کشور علیه دولت کودتا را به تصویر کشید.

در حالی که شورای عالی انقلاب فرهنگی همچنان امکان تعطیل شدن دانشگاه ها را تكذیب می كند، اما در عمل زنگ آغاز سال تحصیلی هنوز در دانشگاه ها به صدا درنیامده، روز هفتم مهر نیز وزیر دولت دهم که روز پیش از آن در دانشگاه تهران، در حضور چند ده بسیجی سخنرانی کرده و شاهد فریاد "دولت کودتا، استعفا، استعفا"ی هزاران نفر بود، نتوانست در دانشگاه صنعتی شریف، حضور یابد و باز بشنود که: تا احمدی نژاده، هر روز همین بساطه.

كامران دانشجو که گویی صدای دانشگاه تهران را نشنیده و درس نگرفته بود، عصر روز ششم مهرماه وعده داد که به مناسبت آغاز سال تحصیلی، سه شنبه در دانشگاه شریف حضور خواهد یافت. حضوری که به نوعی پر کردن جای احمدی نژاد هم تلقی می شود که بر اثر اخطار مشاوران امنیتی اش از کنار دانشگاه ها رد نمی شود.
اما دلیل اصلی حضور دانشجو در دانشگاه شریف، نه آغاز سال تحصیلی بلكه افتتاح كتابخانه تخصصی دفاع مقدس در دانشگاه صنعتی شریف بود؛کتابخانه ای که سردار باقرزاده، رئیس "ستاد حفظ ارزشهای دفاع مقدس" هم قرار بود در گشایش آن نقش داشته باشد. بر اساس گفته ها این مراسم باید 10 صبح سه شنبه آغاز می شد.

از سوی دیگر دانشجویانی كه دوشنبه در دانشگاه تهران راهپیمایی كرده بودندهم قرار بود صبح سه شنبه در دانشگاه تهران جشن تولد میر حسین موسوی را برگزار کنند که دلیلی برای گردهمایی و تجمع هم بود، اما عصر دوشنبه میر حسین موسوی با صدور اطلاعیه ای از انان خواست این جشن را برگزار نكنند و از كسی بت نسازند.
از این رو اعتراض به دولت نهم در دانشگاه شریف متمركز شد. حدود ساعت 8 صبح بود كه دانشجویان شریف همچون دانشگاه تهران، مامورانی با لباس شخصی و وسایل الكترونیكی تجسسی را در سراسر دانشگاه دیدند که در كنار تیم هایی با لباس سپاهی، چکمه هایشان را برزمین دانشگاه می کوبیدند.

با این حال دانشگاهی که انجمن های دانشجویی آن تعطیل شده، از حدود ساعت 9:30 صبح شاهد از راه رسیدن دسته دسته دانشجویانی بود که در مقابل كتابخانه مركزی دانشگاه گرد می آمدند تا كامران دانشجو ببیند که "دانشگاه زنده است". آنها پلاكارد های دیگری نیز با خود داشتند كه از جمله روی آنها نوشته بود: "شریف جای دانشجوی متقلب نیست"، "ما زنده به انیم كه آرام نگیریم"، "دولت كودتا، استعفا، استعفا"، "تا آخرین نفس راهت را ادامه می دهیم ای شهید"، "این دولت فاشیسته یکجا باید بایسته" و...

عاقبت در حالیکه صداها آنقدر بالا گرفته بود که در خیابان آزادی هم به گوش می رسید، این شایعه پیچید که وزیر علوم و سردار باقرزاده برنامه خود را لغو کرده اند. اما این دلیل برای متفرق شدن دانشجویان کافی نبود؛آنها به راهپیمایی در محوطه دانشگاه پرداختند و صدایشان را به بیرون دانشگاه نیز رساندند؛به خیابان آزادی که در آنجا نیز مانند خیابان های دور و بر دانشگاه تهران، مردمانی بودند که شعار آنان را تکرار می کردند. در جریان راهپیمایی دانشجویان شریف که حتی چند ده بسیجی حاضر در جلسه روز دوشنبه دانشگاه تهران هم در آن غایب بودند، هزاران حامی جنبش سبز، دانشگاه را در اختیار گرفتند تا احمدی نژاد به وضوح بشنود که یک راه بیشتر پیش رو ندارد:استعفا، استعفا.

تعداددانشجویان حاضر در دانشگاه شریف چند برابر دانشجویان در دانشگاه تهران بود. دیگر شعار های آنها نیز از این جمله بودند: "رگ بر دیکتاتور"، "مرگ بر این خبرگان، ایران شده پادگان"، "کروبی بت شکن، بت بزرگ را بشکن "، "منتظری صانعی، روحانی واقعی"، " وزیر زیر دیپلم استعفا استعفا"، "تقلب جنایت دولت بی کفایت"، "کروبی زنده باد موسوی پاینده باد"، "سپاه و اطلاعات عامل افتضاحات"و...

تعداد دانشجویان معترض در داخل دانشگاه به قدری زیاد بود که نیروهای حراست و انتظامات مستقر در آن حوالی نتوانستند آنان را پراکنده کنند؛آن هم در حالی كه هر لحظه به شمار دانشجویان افزوده می شد. هر دسته ای هم که از راه می رسیدنمادهای سبز داشت و همچنین عکس های موسوی و کروبی را.

دانشجویان پس از دو ساعت و نیم راهپیمایی از دانشگاه خارج شدند؛جایی که گارد ویژه نیروی انتظامی برای متفرق کردن آنها وارد عمل شده بود. هم مردم عادی هم دانشجویان؛و در خیابانی که دیگر براثر حضور جمعیت، قفل شده بود.

دوباره هفت تیر

اما در حالی که خیابان آزادی در کنترل نیروهای امنیتی ـ نظامی قرار می گرفت، در گوشه دیگری از تهران ـ میدان هفت تیر ـ مردم صحنه دیگری را برای دولت کودتا تدارک می دیدند. یک گردهمایی خودجوش که پیش از آن خبرش در هیچ جا منتشر نشده بود اما باز هزاران نفر بودند که قرار رامی دانستند:با نمادهای سبز در میدان هفت تیر.

ماموران ویژه نیروی انتظامی و ماموران موتور تریل سوار سركوب از ساعت 3 در میدان هفت تیر مستقر شدند. در تعدادی آن اندازه زیاد که به گفته مردم با هیچ روز دیگری از روزهای سه ماه گذشته قابل قیاس نبود. این حضور تعجب عابران را برانگیخته بود و از ماموران می پرسیدند: چه خبرست؟ یكی از ماموران در پاسخ گفت: "به ما هشدار رسیده كه قرار است در اینجا تجمع برگزار شود".

این خبر به سرعت گسترش یافت؛همان طور که بر تعداد حاضران سبز پوش افزوده می شد؛به این ترتیب حدود ساعت 5 عصردر میدان هفت تیر هم هزاران نفر حاضر بودند که فریاد می زدند:مرگ بر دیکتاتور.
اما ماموران تنها در هفت تیر نبودند، حضور آنان در چهار راه ولیعصر، بزرگراه مدرس، خیابان بهار، خیابان مفتح و خیابان كریم خان نیز بسیار پر رنگ بود. صدها دستگاه اتومیبل لندكروز ضد شورش هم كه با فنس های فلزی زره پوشیده شده بودند، در محوطه مركزی میدان و خیابان مفتح و مدرس مستقر بودند و عبور و مرور به سختی انجام می شد.

از ساعت 5 تعداد جمعیت به حدی رسید كه ماموران هم به هم ریختند؛مردمی که در حین راهپیمایی های پراكنده شعارمی دادند: "موسوی، موسوی، تولدت مبارك" و یا: "احمدیِ عمرو عاص، 63 در صد کجاس؟"، "مرگ بر این دولت مردم فریب"، "مرگ بر این خبرگان... ایران شده پادگان !" و....

ماموران مدام با بلندگو هشدار می دادند و از مردم می خواستند میدان را ترك كنند اما معترضان كه همچون عابران پیاده حركت می كردند بدون توجه به هشدارماموران، شعار می دادند و دیگران را نیز به همصدایی تشویق می کردند. به این ترتیب بود که مغازه ها یکی یکی کرکره ها را پایین کشیدند. کسب تعطیل شد، اما مردم همچنان بودند. در اینجا بود که ماموران برای متفرق کردن مردم اقدام به شلیک تیر هوایی شلیك و گاز اشك آور كردند؛مامورانی که به وضوح دیگر تمایلی به استفاده از این وسایل ندارند. بعضی از آنها فریاد می كشیدند و به همكاران خود می گفتند:" نزنید، با مردم كاری نداشته باشید فقط از انها بخواهید میدان را ترك كنند" اما اقلیتی هم به هیچ صراطی مستقیم نبودند و تنها ضرب و جرح را می فهمیدند؛لباس شخصی ها و امنیتی ها.

چنین بود که دیروز پس از دانشگاه شریف، م هفت تیر هم برای چندمین بار سبز پوش و توسط مردم فتح شد.

کنترل و سرکوب

اتفاقات دیروز تهران در حالی روی داد که شایعات حکایت از برنامه مشترک سپاه، بسیج و وزارت اطلاعات برای كنترل اعتراضات دارد. جزئیات این برنامه فاش نشده است.

من رهبر را به براندازی متهم می کنم


فرشته قاضي

بیانیه پایانی اجلاس ششم مجلس خبرگان رهبری انتقادات و واکنش های بسیاری را در پی داشته است. در حالیکه انتظار می رفت این مجلس به بررسی عملکرد و موضع گیری های رهبر جمهوری اسلامی، به خصوص در انتخابات 22 خرداد و وقایع بعد از آن بپردازد، اما در اقدامی شگفت انگیز نمایندگان مجلس خبرگان در بیانیه پایانی اجلاس خود، با آیت الله خامنه‌ای "تجدید بیعت" و اعلام کردند که او را "تنها گزینه‌ای" می‌دانند که "لباس رهبری امت بر قامتش زیبنده است".در این مورد با احمد قابل،پژوهشگر دینی مصاحبه کرده ایم.آقای قابل با تاکید بر اینکه« اگر بررسی دقیقی صورت بگیرد، رهبری و سایر نهادها کاملا خلاف قانون اساسی هستند»می گوید:"وقتی با حکومتی مواجه هستید که اساس اش خلاف قانون اساسی است چه توقعی می توانید داشته باشید؟"
این مصاحبه در پی می آید.
آقای قابل به نظر شما چرا مجلس خبرگان رهبری در تاریخ تشکیل این مجلس هیچ گاه بررسی عملکرد رهبر را در دستور کار خود قرار نداده است؟
بر اساس قانون اساسی ، مجلس خبرگان وظیفه نظارت و عزل رهبری را دارد و اعضای این مجلس باید بررسی کنند که آیا رهبری به وظایف خود عمل می کند یا دچار ضعفی شده و آیاشرایط رهبری را هنوز داراست یا اینکه زایل شده است؛از سوی دیگر باید بررسی کنند که آیا در جامعه ، کسان دیگری از لحاظ توانایی ها بر رهبر سبقت گرفته اند یا نه ؟ اما متاسفانه مجلس خبرگانی که ما داریم به دلیل چینش گزینشی و انتخاب آنان از سوی رهبر که با واسطه شورای نگهبان صورت می گیرد نه تنها از این وظایف خود بسیار به دور است که با مجلس خبرگانی که در قانون اساسی هم تعریف شده کاملا فاصله دارد. آقای خامنه ای ، فقهای شورای نگهبان را انتخاب می کند و شورای نگهبان هم اعضای خبرگان را دست چین می کند؛چند نفر منتقد همچون چون آقای هاشمی و دستغیب و نورمفیدی هم به این دلیل به این مجلس راه می یابند که آقایان نمایش دموکراتیک بودن را بدهند؛چند نفری باید تحمل شوند تا آقایان پز دموکرات بودن بدهند.
یعنی می توان مخالفت آیت الله خامنه ای با عزل آیت الله دستغیب را نیز در همین راستا یعنی پزنمایش دموکراتیکی که می فرمایید ارزیابی کرد؟
مساله عزل آیت الله دستغیب را به یکی از تبصره های آیین نامه مجلس خبرگان رهبری مستند کرده بودند که باید بگویم اگر این مجلس چنین تبصره ای را تصویب کرده باشد این امر کاملا خلاف روح قانون اساسی است. درست است که مجلس خبرگان، تنها نهادی است که می تواند قوانین حاکم بر خود وضع کند و در این زمینه اختیار تام دارد اما خبرگان رهبری این اختیار تام را در چارچوب و محدوده قانون اساسی دارند و اگر تبصره ای تصویب کرده باشند که در صورت انتقاد از رهبری، نمایندهباید عزل شود این کاملا خلاف قانون اساسی است. قضیه مخالفت رهبر با این عزل هم همان پز نمایش دموکراتیک بودن است که عرض کردم.
این مشکل از کجا ناشی می شود؟ آیا قانون اساسی پشتوانه ای برای عملی شدن اصول خود به ویژه درباره خبرگان رهبری ندارد؟
نه ببینید بحث چیز دیگری است . انتقادها همیشه این بوده که باید این افراد قبل از خبرگان، در بیرون شناخته شوند و مشخص شود که آیا لیاقت دارند در این مجلس حضور یابند یا نه و مهم تر از همه اینکه باید یک تحلیل عقلانی نسبت به رهبری داشته باشند وگرنه کسی که رهبری را مافوق قانون میداند و حق نظارت برای خودش قائل نیست، اصلا لیاقت ندارد در چنین جایگاهی قرار گیرد. متاسفانه آنچه که در قانون اساسی آمده حتی یک روز هم برمجلس خبرگان حاکم نبوده است. به غیر از خبرگان اول که قانون اساسی را نوشتند، ما مجلسی مطابق قانون اساسی نداشتیم و این همیشه خبرگان بودند که پیش رهبری رفته و رهنمود گرفته اند در حالیکه بر اساس قانون اساسی ، اینها باید رهبر را احضار کنند و به او رهنمود بدهند که چه بکند و چه نکند؛ اما متاسفانه واژگونه است. همه چیز مثل اسلامی که آقایان واژگونه معرفی می کنند و قانون اساسی را نیز واژگونه معرفی می کنند. در اصل آنچیزی که به اسم جمهوری اسلامی اکنون حاکمیت پیدا کرده است، کاملا برخلاف قانون اساسی است و آنچه که قانون اساسی گفته است حاکم نشده و ما با یک نموداری مشابه لفظی قانون اساسی مواجه هستیم .وقتی با چنین حکومتی مواجه هستید که اساس اش خلاف قانون اساسی است چه توقعی می توانید داشته باشید؟ آقایان مارک جمهوری اسلامی را برخود زده اند و می گویند که نظام مطلوب مردم همین است در صورتی که اگر بررسی دقیقی صورت بگیرد، رهبری و سایر نهادها کاملا خلاف قانون اساسی هستند هر چند که برخی از این نهادها ظاهر قانونی خود را حفظ کرده اند اما درهمین نهادها هم بنیاد زیربناهای قانونی را برکنده اند.
خب با این اوصاف چه باید کرد؟
تنها راه، بازگشت حقیقی به قانون اساسی با قرائتی کاملا حقوقی به قانون اساسی است. اما متاسفانه 30 سال است که چنین اقدامی صورت نگرفته است.
ببینید می گویید 30 سال است نشده؛ مردم هم می گویند اگر قرار بود بشوددر این سی ساله می شد.در این زمینه چه نظری دارید؟
من این را به جمهوری اسلامی جفا میدانم؛متاسفانه اینقدر کج روی کرده اند که راه صحیح هم در چشم مردم از جلوه افتاده است وگرنه می شد با همین قانون اساسی نظام دموکراتیک درست کرد هرچند که عیب هایی دارد اما می شد با بازنگری ها در قانون و برگزاری رفراندوم و نظرخواهی از مردم این عیب ها را برطرف کرد. اما متاسفانه حاکمان اصول قانون اساسی را تعطیل کرده اند و از اصولی که می توانند به نفع خود بهره برداری کنند بهره می برند و می بینیم که برخی از اصول قانون اساسی به شکل جوک در آمده است. واقعا خنده دار است که از یک طرف قانون اساسی می گوید راهپیمایی آزاد است از آن طرف آقایان مردمی را که به این اصل قانون اساسی عمل می کنند بازداشت می کنند و می زنند و می کشند. یعنی اکنون کار خلاف قانون اساسی و به نفع حاکمان قاعده شده و هر کس بر اساس قانون اساسی عمل می کند با او برخورد می کنند؛یعنی هرگاه که حاکمان از لفظ قانون استفاده می کنند و سخن می گویند متاسفانه فریبی بیش نیست و تا وقتی که عزمی برای بازگشت به قانون اساسی نباشد و آقایان به عهدی که با مردم بسته اند پایبند نباشند هیچ امیدی نمی توان به تغییر و بهبودی اوضاع داشت.آقایان باید وحشت کنند از فردای قیامت شان که خدا بارها در قرآن کریم گفته است ملت های قبل از اسلام را به خاطر نقض پیمانشان لعن کرده است. اما اینها همان را تکرار می کنند؛گویاهمه کسانی که در مسیر ستم قدم می گذارند همه رفتارشان مثل هم است.
این روزها به نظر میرسد برخورد با روحانیون منتقد وضع فعلی جامعه شتاب بیشتری گرفته است؛ از برکناری و جابجایی برخی ائمه جمعه گرفته تا برخورد با آیت الله دستغیب و بازداشت فرزندان برخی روحانیون در قم. دلیل آن را در چه میدانید؟
این قضیه اختصاص به این زمان ندارد؛از همان آغاز انقلاب منتقدان و مخالفان بر خلاف اصول قانون اساسی و در عمل، از حقوقی برخوردار نبوده اند. البته سال 58 را می توان از این قاعده مستثنی کرد اما اندک اندک شروع کردندبه برخورد با مراجع تقلید همچون شبیری ، شریعتمداری، خویی و اطرافیان آنها و رسید به قضیه آیت الله منتظری که شدیدترین این برخوردها بود. روحانیون طرفدار آیت الله منتظری سالها در زندان و تبعید و محرومیت مطلق به سر بردند اما اخیرا چون اختلاف نظر و شکاف بین مردم و حکومت بیشتر شده ، جمع بیشتری به منتقدان پیوسته اند و انتقادها هم اصولی تر شده است. این روند برخورد با روحانیون منتقد، روند مستندی بوده که با یک شیب و منحنی از اول انقلاب آغاز شد و اکنون به 18 درجه رسیده و هر چه فاصله بین مردم و حکومت بیشتر می شود، این برخورد ها هم شدید تر می شود و در اصل همان روند، که قبلا چون چشمه ساری بوده و فقط افرادی که در معرض ان بودند می دیدند، اکنون تبدیل به سیلی شده که همه آحاد جامعه می بینند.
درمیان روحانیون و حتی در همان مجلس خبرگان رهبری کسانی هستند که به وضعیت فعلی انتقاد دارند اما می گویند فشار زیاد است و نمی توانند موضع علنی بگیرند. آیا شما با این توجیه برای سکوت روحانیون موافقید؟
خصوصیات فردی افراد را نمی شود تغییر داد. برخی شجاعت هایی که دارند که دیگری ندارد؛انگیزه های عمل افراد و باورها بسیار متفاوت است و نمی شود افراد را با هم مقایسه کرد. از 86 نماینده مجلس خبرگان، 62 نفر بیانیه پایانی را امضا کردند و 24 نفر یا در جلسه شرکت نکردند و یا در جلسه بودند و حاضر به امضای آن نشدند . همین قدر هم از مجلسی که حکومت تمام تلاش خود را به کار گرفته که تابع محض باشد خوب است. در مورد مراجع هم عمین طور است. یکی با بیانیه اش افراد اصلی را خطاب قرار داده و انتقاد می کند دیگری اما سکوت می کند و با سکوت خود میخواهد اعتراض خود را نشان دهد.
اما این توجیهات از سوی مردم قابل قبول نیست و مردم انتظار دارند علما و مراجع صریحا اعلام موضع کنند. آیا این انتظار نابجا است؟
توجیه که قابل قبول نیست اما باید توجه داشت که انتخابات مجلس خبرگان از اساس باطل است؛حتی آیت الله جوادی آملی که در جناح طرفدار رهبر بودند و آن موقع هنوز این بحث ها مطرح نشده بود اعلام کردند که "در انتخابات خبرگان ، شبهه وارد است". یعنی که فقهایی که رهبر انتخاب می کند صلاحیت خبرگان را بررسی می کنندو این دور تسلسل باطل است. اکنون ما با این وضعیتی که اساس یک چیزی باطل است چکار می توانیم بکنیم. حرف منطقی میزنیم به آقایان اهانت می شود ولی آقایان به شعور و فهم 70 میلیون ایرانی توهین می کنند و هیچ اتفاقی هم نمی افتد.
به نظر شما مقصر اصلی وضعیت فعلی جامعه کیست؟
من صراحتا رهبری نظام را به براندازی نظام متهم می کنم و این موضوع را در فروردین 87 هم نوشته ام . همین آقایانی که ما را متهم می کنند، همین ها تیشه به ریشه نظام دارند می زنند. ما در سال 77 در روزنامه سلام اعلام کردیم که خبرگانی که میخواهند بر عملکرد رهبر نظارت کنند باید تخصص داشته باشند یعنی تخصص نظامی، اقتصادی، سیاسی و ...داشته باشند که بتواند بر عملکرد رهبر که سیاست های کلی نظام را در این زمینه ها تعیین می کند نظارت کنندو الا امام جمعه ای که هیچ چیزی از این مسائل نمی فهمد چگونه می خواهد بفهمد تصمیمات رهبری درست بوده یا نه؟آن موقع صحبت از این بود که در انتخابات شرکت نکنیم و تحریم کنیم اما آقای هاشمی به عنوان نایب رئیس خبرگان آمدند و در نماز جمعه گفتند شما شرکت کنید مجلس تشکیل شود ما در خبرگان این موارد را بررسی و تصویب می کنیم. ما شرکت کردیم اما تنها چیزی که تاکنون مطرح نشده همین مساله بوده و سر ما و مردم را به قولی شیره مالیدند. به نقص های قانونی توجهی نکردند و اکنون خود گرفتار شدند و تا بدانجا پیش رفتند که رهبری به هیات رئیسه قبلی خبرگان گفته که شما در مسائل دخالت نکنید. در حالیکه این خبرگان است که باید به رهبر تذکر دهد.
با این اوضاف شما راهکار را درچه میدانید؟ فکر می کنید در چارچوب همین نظام جمهوری اسلامی می توان کار به جایی برد یا اینکه باید فراتر رفت و به اصلاحات عمیق تری فکر کرد؟
چارچوب جمهوری اسلامی خیلی وسیع و گسترده است و اگر نیروی پرقدرتی مثل مردم بتواند حاکمیت را وادار به عقب نشینی کند و ولایت رهبری بر اساس قانون تعریف شود نه فراتر از قانون، می توان به خیلی چیزها در چارچوب جمهوری اسلامی امیدوار بود. البته به شرطی که رهبری دست از خیره سری بردارد. برداشتن نظارت استصوابی، ورود فقهای مجتهد اصلاح طلب و متخصصان به مجلس خبرگان می تواند کارساز باشد. از سوی دیگر بازگشت به قانون اساسی تنها خواست مردم است. مردم مگر چه میخواهند حاکمیت قانون را و اینکه رئیس جمهور و نماینده و ... را خود انتخاب کنند. نه اینکه وضع به جایی برسد که نماینده خبرگانی هم اگر بخواهد اعتراض کند او را گوشه ای کشیده و بگویند که "مرد حسابی ما به زور آوردیمت مجلس خبرگان تو که رای نداشتی"! البته در این میان آیت الله دستغیب واقعا استثنا بود. اما متاسفانه می بینیم که منتصبان سلطان با پشتوانه نظامی ، امنیتی و قضایی هر کاری می خواهند می کنند و منتخبان مردم با تهدید و فشار و توهین مواجه هستند. راه حل فقط بازگشت به قانون اساسی است.